دختر گفت: یا امام! مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایی آموزم که شمشیر بر تو کار نکند. برقعی او را نزد خود خواند و گفت: آن را به من بیاموز!
بایگانی برچسب: کتاب
عالم پرسید: پرسید: آیا سوالتان یادتان آمد؟ گفتند: بله اما خجالت می کشیم بپرسیم. گفت: خجالت ندارد، هرچه هست بپرسید. گفتند: می خواستیم بدانیم فضله انسان چه مزه ای دارد؟
حکایت عابد و ابلیس در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی تألیف محمد حسین محمدی آمده است که حکایتی کوتاه، خواندنی، جذاب، تربیتی و آموزنده است.
جوان آن به خاطر امانتداری و حلال خوری اش، ده هزار سكه طلا را برداشت و به خانه خود رفت و به خاطر صفت امانتداري، يكي از ثروتمندان روزگار شد.
سگ باحیا گفت: گاهی چند روز می گذرد که چیزی به من هم نمی دهد، با این وصف درِ خانه این مرد را رها نکرده ام. اما تو یک شب که نانت قطع شد تاب نیاوردی و به دیگری روی آوردی!
حجاج يوسف بخواندش و گفت: دعاي خيري بر من بكن. گفت: خدايا! جانش بستان. گفت: از بهر خدا اين چه دعاست؟! گفت: اين دعاي خير است تو را و جمله مسلمانان را.
در حکایت کاتب با ادب می خوانیم: منشی امیر بغداد، دچار سقوط شد و ممکن بود تا پایان عمر هم چنان سیه روز و بدبخت بماند، ولی او دارای محاسن اخلاق بود.
در قم در واقعه ای هولناک دیدم که دو لبم را با نخ و سوزن می دوزند و در آن حال بر دلم گذشت که این جزای آن کسی است که دهانش را مراقب نیست و هرچه می خواهد می گوید.
خدای تعالی در کتاب آسمانی تورات می فرماید: ای فرزند آدم! هرگاه دیدی که سنگدل شده ای و بدنت بیمار است و… بدان که سخن نامربوط و نابجا بر زبان آورده ای یا در کار آفرینش فضولی کرده ای.
حکایت خنده دزد و نجات دیباباف بد زبان حکایتی خواندنی و آموزنده از حکایات هندیان است که در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی نوشته محمد حسین محمدی آمده است.
در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی، داستان جذابی درباره دوستی امام صادق با شخصی ذکر شده است که امام به خاطر یک تهمت ناروا، این دوستی را پایان می دهند.
محمدی در حکایت همت مضاعف می نویسد: روزي نادر شاه با سيد هاشم خاركن از عرفاي مشهر نجف ملاقات كرد. نادر شاه به سيد هاشم گفت: شما واقعاً همت كرده ايد كه از دنيا گذشته ايد!
در حکایت بهلول و تخت هارون الرشيد می خوانیم: روزي بهلول به قصر هارون الرشيد رفت و بر جاي مخصوص هارون نشست. خدمتكاران قصر، بهلول را كتك زدند…
افراد با هوشي كه در مسائل عملي گيج و مبهوت و متحيرند علتش اين است كه در اثر طغيان دشمنان عقل، اثر عقلشان خنثي شده، پارازيتها نمي گذارند كه فرمان عقل خود را بشنوند.
در مسئله جنسيت به حكم تأثير قوي و تحريك شديدي كه اين غريزه در وجود انسان دارد اين ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده شده كه خلوت با وسيله بي عفتي ممنوع است.