طبیب از مشاهده ی این عمل همسرش عصبانی شد، با ناراحتی از اتاق بیرون آمد و در اولین فرصت او را طلاق گفت و زندگی گرم خانوادگی را بر هم زد.
نتایج جستجوی: فاطمه طحانی
دختر گفت: یا امام! مرا از دست زنگیان بستان تا من تو را دعایی آموزم که شمشیر بر تو کار نکند. برقعی او را نزد خود خواند و گفت: آن را به من بیاموز!
عالم پرسید: پرسید: آیا سوالتان یادتان آمد؟ گفتند: بله اما خجالت می کشیم بپرسیم. گفت: خجالت ندارد، هرچه هست بپرسید. گفتند: می خواستیم بدانیم فضله انسان چه مزه ای دارد؟
حکایت عابد و ابلیس در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی تألیف محمد حسین محمدی آمده است که حکایتی کوتاه، خواندنی، جذاب، تربیتی و آموزنده است.
یکی از راهکارهای افزايش هوش اين است كه تيزگوش باشيد. براي تيزهوش شدن لازم است كمي تيزگوش تر شويد. سعي كنيد هر صدايي را كه در جوار شما ايجاد مي شود بشنويد
جوان آن به خاطر امانتداری و حلال خوری اش، ده هزار سكه طلا را برداشت و به خانه خود رفت و به خاطر صفت امانتداري، يكي از ثروتمندان روزگار شد.
سگ باحیا گفت: گاهی چند روز می گذرد که چیزی به من هم نمی دهد، با این وصف درِ خانه این مرد را رها نکرده ام. اما تو یک شب که نانت قطع شد تاب نیاوردی و به دیگری روی آوردی!
حجاج يوسف بخواندش و گفت: دعاي خيري بر من بكن. گفت: خدايا! جانش بستان. گفت: از بهر خدا اين چه دعاست؟! گفت: اين دعاي خير است تو را و جمله مسلمانان را.
در حکایت همچو سرو می خوانیم: هر درختي را ثمره اي معين است كه به وقتي معلوم به وجود آن تازه آيد و گاهي به عدم آن پژمرده شود و سرو را هيچ ازين نيست و همه وقتي خوش است و اين است صفت آزادگان.
در حکایت کاتب با ادب می خوانیم: منشی امیر بغداد، دچار سقوط شد و ممکن بود تا پایان عمر هم چنان سیه روز و بدبخت بماند، ولی او دارای محاسن اخلاق بود.
در قم در واقعه ای هولناک دیدم که دو لبم را با نخ و سوزن می دوزند و در آن حال بر دلم گذشت که این جزای آن کسی است که دهانش را مراقب نیست و هرچه می خواهد می گوید.
خدای تعالی در کتاب آسمانی تورات می فرماید: ای فرزند آدم! هرگاه دیدی که سنگدل شده ای و بدنت بیمار است و… بدان که سخن نامربوط و نابجا بر زبان آورده ای یا در کار آفرینش فضولی کرده ای.
حکایت خنده دزد و نجات دیباباف بد زبان حکایتی خواندنی و آموزنده از حکایات هندیان است که در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی نوشته محمد حسین محمدی آمده است.
در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی، داستان جذابی درباره دوستی امام صادق با شخصی ذکر شده است که امام به خاطر یک تهمت ناروا، این دوستی را پایان می دهند.
بچه پس از دوران شيرخوارگي في الجمله كه قواي مغزي و شعوريش رشد مي كند حالت سؤال پيدا مي كند که این سوال، نشانه رشد فكري است.