مجله اینترنتی پارسی گو: به مناسبت درگذشت دختر آیت الله سید محمود طالقانی، نگاهی داریم به زندگی آن مرحومه و زندگی نامه اعظم طالقانی و بیوگرافی وی به همراه دو گفتگوی ویژه و تصاویر مرتبط تقدیم می شود.
اعظم طالقانی دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی که بر اثر عارضه مغزی در بیمارستانی در تهران بستری شده بود، دقایقی پیش درگذشت. به نوشته فارس، اعظم طالقانی دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی که از روز دوم آبان بر اثر عارضه مغزی در بیمارستانی در تهران بستری شده بود، دقایقی پیش درگذشت. وی نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی و دختر آیت الله سیدمحمود طالقانی از پیشکسوتان عرصه مبارزه با رژیم طاغوت و اولین امام جمعه تهران بود.
اعظم طالقانی (زاده۱۳۱۲ – درگذشته ۸ آبان ۱۳۹۸) از فعالان ملی – مذهبی ایران، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران و دبیر کل جامعه زنان انقلاب اسلامی بود. وی دختر آیت الله سید محمود طالقانی بود.
زندگی نامه اعظم طالقانی
اعظم طالقانی که در نوجوانی با مرتضی اقتصاد ازدواج کرده بود، با وجود داشتن دو فرزند، در ۱۷ سالگی یک دوره مدیریت گذراند و به تدریس و مدیریت مدرسه پرداخت. سپس همراه با دو خواهرش یک مدرسه راهنمایی تأسیس کردند. همسر وی، شامگاه ۱۹ مهر ۱۳۹۶ در سن ۸۳ سالگی درگذشت.
طالقانی در دهه پنجاه چندین سال زندانی سیاسی حکومت پهلوی در زندان اوین و زندان قصر بود. پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد.
اعظم طالقانی پس از انقلاب
اعظم طالقانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ جامعه زنان مسلمان را به خواست پدرش و با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها تأسیس کرد. سپس نماینده مجلس اول شورای اسلامی شد و پس از آن دوباره به تدریس پرداخت، و همچنین امتیاز انتشار مجله اصلاح طلب «پیام هاجر» را گرفت. این نشریهٔ توقیف شده به حقوق زنان در ایران اختصاص داشت. او همچنین دبیر کل جامعه زنان انقلاب اسلامی نیز بود. پس از رفع توقیف نشریه پیام هاجر تحت عنوان پیام ابراهیم منتشر میشود.
اعظم طالقانی و نامزدی پست ریاست جمهوری
طالقانی نخستین زنی است که خود را نامزد ریاست جمهوری در ایران کرد. او به رغم بیماریاش، در سال ۱۳۷۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران شده بود. به گفته خودش «برای آزمایش قانون اساسی؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که یک زن نتواند نامزد انتخابات شود.» او معتقد بود تعبیر رجال در اصل ۱۱۵ قانون اساسی معادل جنس مرد نیست و تعدادی از متخصصان و عالمان مذهبی ایران نیز با وی هم دیدگاه بودند. (مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی ایران، کاندیداهای ریاست جمهوری باید جزو «رجال» دینی و سیاسی باشند) اما شورای نگهبان کاندیداتوری او را رد کرد.
او در سال ۱۳۸۸ نیز اعلام کاندیداتوری کرد و گفت «مهمترین چالش پیش رو در قانون انتخابات بحث رجال است که متأسفانه با تفسیرهای ناصواب مانع از حضور زنان در عرصههای مدیریتی کلان کشور شدهاست به همین دلیل برای شکستن چنین تابویی در عرصه انتخابات حضور خواهم یافت.» طالقانی در سال ۹۶ نیز خود را نامزد ریاست جمهوری در ایران کرد. دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی در زمان ورود به ستاد انتخابات گفت: آمدم تا تکلیف رجل سیاسی را مشخص کنم.
اعظم طالقانی که به علت عارضهی مغزی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری بود، در شامگاه چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ درگذشت.
گفتگو با اعظم طالقانی: روایت اعظم طالقانی از همراهی پدرش با امام خمینی (ره)
اعظم طالقانی (۱۳۲۲) از فعالان ملی – مذهبی ایران و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی ایران بود و اکنون دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی است. او که دختر آیتالله طالقانی است، در نوجوانی ازدواج کرد و با داشتن دو فرزند، در ۱۷ سالگی یک دوره مدیریت گذراند و به تدریس و مدیریت مدرسه پرداخت. سپس همراه با دو خواهرش یک مدرسه راهنمایی تاسیس کردند طالقانی در دهه پنجاه چندین سال زندانی سیاسی حکومت پهلوی در زندانهای اوین و قصر بود . پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد.
اعظم طالقانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ جامعه زنان مسلمان را به خواست پدرش و با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها تاسیس کرد. سپس نماینده مجلس اول شورای اسلامی شد و پس از آن دوباره به تدریس پرداخت ، و همچنین امتیاز انتشار مجله اصلاح طلب «پیام هاجر» را گرفت. این نشریه توقیف شده، به حقوق زنان در ایران اختصاص داشت . او همچنین دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی نیز هست.
طالقانی نخستین زنی است که خود را نامزد ریاست جمهوری در ایران کرد . او به رغم بیماریاش، در سال ۱۳۷۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران شده بود. به گفته خودش «برای آزمایش قانون اساسی؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که یک زن نتواند نامزد انتخابات شود.» او معتقد بود تعبیر رجال در اصل ۱۱۵ قانون اساسی معادل جنس مرد نیست و تعدادی از متخصصین و علمای مذهبی ایران نیز با وی همنظر بودند. (مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی ایران، کاندیداهای ریاست جمهوری باید جزو «رجال» دینی و سیاسی باشند.) اما شورای نگهبان کاندیداتوری او را رد کرد . او در سال ۱۳۸۸ نیز اعلام کاندیداتوری کرد و گفت «مهمترین چالش پیش رو در قانون انتخابات بحث رجال است که متاسفانه با تفسیرهای ناصواب مانع از حضور زنان در عرصههای مدیریتی کلان کشور شدهاست به همین دلیل برای شکستن چنین تابویی در عرصه انتخابات حضور خواهم یافت.»
اعظم طالقانی در تابستان ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) به دلیل مرگ زهرا کاظمی روزنامه نگار کانادایی-ایرانی در زندان، برای اعتراض به نبود امنیت جانی زندانیان در مقابل زندان اوین تحصن کرد . وی در جریان انتخابات ۱۳۸۸ به طرفداری از میرحسین موسوی پرداخت . وی از مخالفان سر سخت سیاستهای محمود احمدی نژاد می باشد.
روایت اعظم طالقانی از همراهی پدر با امام
چگونی همراهی آیت الله سید محمود طالقانی با امام که او را ابوذر زمان نامید یک شاهد عینی می خواهد و چه کسی بهتر از اعظم طالقانی که از جمله نزدیکترین فرزندان آیت الله طالقانی به پدر است او که البته این روزها بشدت نگران انحراف انقلاب از مسیرش است میگوید بعد از انقلاب جریانی سعی کرد مشاورینی که از قبل از امام با ایشان همراه بودند را به انزوا ببرند.دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی همچنین از ملاقاتهای خود با امام روایت های جالبی دارد.
خانم طالقانی شما قبل و بعد از انقلاب فعالیت هایی داشتنید که فعالیت های قبل از انقلاب شما منجربه زندانی شدنتان شد،اهداف و آرما نهای شما چه بود که برا ی آنها مبارزه کردید؟ نقش و تاثیر پدرتان و همچنین امام خمینی درشگل گیری این اهداف تا چه حد بود؟
من قبل از اینکه به زندان بروم امام را دیده بودم و با ایشان آشنایی داشتم و با افرادی که به نجف میرفتند و با کسانی که از امام مطالبی را جمع آوری و منتشر میکردند در ارتباط بودم. همینطور در جریان وقایع ۱۵ خرداد و یا زندانی و تبعید شدن امام بودم وهمینطور یپگیر وضعیت کسانی که دادگاهی و محکوم و اعدام شدند.من در خانواده ای بزرگ شدم که پدر و پدربزرگمان روش ودیدگاه شان همیشه این بود که با کسانی که به ضرر توده مردم و به نفع مسائل دین کار نمی کنند مبارزه بکنند،و در این محیط بلاخره تحت تأثیر صحبتها و سخنها بودیم.
پس ازسخنرانی آقای خمینی در مدرسه فیضیه به دنبال آن درگیریهایی از طرف رژیم شاه در قم رخ داد و اوضاع به گونه ای شد که فضای قم را امنیتی کرد که اگر ۳ نفر در یک جا با هم صحبت میکردند قطعاً یک نفر آنها مأمور بود. من در دوران ۱۷ یا ۱۸ سالگی از این مسائل آگاه بودم چون تقریباً از سن ۱۶ و ۱۷ سالگی معلمی را شروع کردم ، سال ۵۴ که زندانی شدم دیدم که دراتاقهای بازجویی بعضیها را میزنند و شکنجه میکنند تا به امام بد و بیراه بگوید و توهین کنند و اینها به جای اهانتها صلوات میفرستادند و شکنجه را تحمل میکردند این نشان دهنده آن بود که توده مردم و در واقع توده مذهبی و معتقد جامعه ما به امام(ره)علاقهمند هستند و هر اعلامیه و سخنرانی که میکردند ودر آن زمان از BBC پخش می شد گوش میکردند.
شما اولین بار چه زمانی نام امام را شنیدید؟
من اولین بار درجریانات ۱۵ خرداد و جریان کاپیتولاسیون نام وصحبتهای ایشان را شنیدم.
یعنی ۱۵ خرداد اولین بار بود که نام امام را می شنیدید؟
بله. قبل از آن من آشنایی نداشتم اما پدرم چرا، پدرم آشنایی کاملی داشتند و شاید در دوران تبعید با هم آشنا شده بودند،البته آیت الله طالقانی بعد از ۱۵ خرداد دستگیر شد.
شما قبل از انقلاب ملاقاتی با حضرت امام داشتید؟
نه ، چون من اصلاً سنم اقتضا نمیکرد. چون وقتی امام(ره) را تبعید کردند ۱۸ ساله بودم. پدرم با ایشان مباحثی داشتند.
تبعید شدن آیت الله طالقانی به خاطر همراهی با حضرت امام تلقی می شود، آیا شما این قضیه را قبول دارید؟
در آن زمان افراد زیادی و در جاهای مختلفی با شاه مبارزاتی را داشتند که مبارزات آنها بههرحال وجه مشترک داشت وهمه شاه را خائن میدانستند بهخصوص که سرمایه ملی یعنی نفت را به خارج میداد که به ضرر ملت بود و منافع مردم را به خطر میانداخت.خ ببینید در همان زمان ،چریکهای فدائیان خلق هم علیه شاه مبارزه می کردند که البته نوع مبارزات متفاوت بود و به قول مهندس بازرگان که در دادگاه گفت مبارزات ما قانونمند است ولی اینها در آینده نزدیک زیر زمینی می شوند که همانطور هم شد. میخواهم بگویم این جریانات هم علیه شاه و رژیم شاه مبارزه می کردند که هر کدام دغدغه ای خاص داشتند اما همه یک منشاء مشترک داشت و آن مبارزه با شاه بوداما میان این جریان ها با جریان امام باید تفاوت قائل شد و آنها را یکی نداست
چه چیزی را یکی ندانیم
مثلا مهندس بازرگان که آدم بسیار متشخص و متشرع و متعلق به جریان روشنفکر مذهبی بودند به دنبال برقراری حکومت اسلامی نبود.این جریان به دنبال این بود که مردمان دیندار و ملی و متدین که دلسوزان واقعی مملکت هستند قدرت را در دست داشته باشند.، منتها امام(ره)حکومت اسلامی و مسئله ولایت فقیه را مطرح کرده بودند. من در صحبتی که با آیتالله منتظری داشتم ایشان میگفتند عدهای باید ملتی را اداره کننده و بهترین ادارهکنندگان آنهایی هستند که معتقد و پایبند به دین هستند آنها کسانی میتوانند باشند که از امام زمان یک نیابتی داشته باشند و انتخابی باشند. بسیاری از کسانی که به امام کمک می کردند و برای امام تبلیغات می کردند ممکن بود به مجاهدین خلق هم کمک کنند چون مبارزه آنها هم با شاه بود.،از آن طرف با امام رابطه داشتند و امام را به عنوان آیتالله خمینی عالم دینی مبارز حوزه که برای مبارزهاش فلسفهای دارد قبول داشتند، ولی این جریان خودش در تقویت و تبلیغ و تفکر و خواستار امام خیلی مؤثر بود. اما یک چیزی که باید به آن دقت کنید تفکر امام در موضوع مبارزه با استعمار است، ب مهندس بازرگان و طالقانی و تمام این جریان روشنفکر مذهبی و ملی و روحانیون مبارز ضداستکبار بودند .
در آن جریان روشنفکر اسلامی طالقانی ضداستبداد و آقایان دیگر هم بودند نه اینکه نباشند اما وجه مبارزاتی ایشان خیلی پررنگتر جلوه میکند در نوشتههایش ولی آن سه بخش دیگر را همه دارند. این تفکر با تفکر امام تقریباً یکی بود در این رابطه و در نتیجه همسویی کاملی وجود داشت و به هر حال امام توده را خوب شناخته بود ، مردم شناسی در وجود ایشان بود. و این دو تشخیص داده بودند که مردم چی میخواهند. بنابراین خواستههای مردم را مطرح میکردند. در دنیای امروز هم شما در هر جا می روید عدهای را میبینید که ضد استعمارند شما به محض اینکه بیایید چند تا اعلامیه و بیانیه بدهید شعار بدهید و زندان بروید مردم دنیا طرفدارت میشوند. نمیخواهم گروههای که در دنیا هستند را بگویم. من خیلی دیدم در کشورهای غربی حتی آمریکا و کانادا در کشورهای غربی و آسیایی و آفریقایی هم کسانی که ضد استعمار هستند وجود دارند.
همراهی آیت الله طالقانی با امام در بعد از انقلاب چگونه بود؟
امام قبل از اینکه وارد ایران شوند مشاورین مختلفی داشتند و امام حرف های همه آنها را می شنید و به آنچه که بهترین بود عمل می کرد ،بلاخره همه باید مشورت بدهند و مشورت بگیرند چون اطلاعرسانی است و همه باید به هم اطلاعات را برسانند تا خود آن کسی که تصمیم گیرنده است تصمیم بگیرد. وقتی امام وارد ایران شدند جریانی سعی کرد مشاورین امام را که به مسائل جهانی و بینالمللی تسلط داشتند و تجربه حکومتهای گذشته را داشتند و بر تاریخ و آنچه در این کشور گذشته مسلط بودند به انزوا برند.
چه دلیلی برای این ادعای خودتان دارید؟
همان جریانی که امام را قبول نداشتند قصد این کار را داشتند این افراد هم سیاسی بودند و هم فلسفه را میدانستند و امام با بحثهای فلسفی آنها مخالف بودند آنها نیز با نظارت فلسفی امام مخالف بودند ولی به دلیل اینکه نان را به نرخ روز می خورند سکوت کردند و موضع گیری سیاسی نکرده و بعضیهاشان درآن زمان خانهنشین شدند.
مشخصا از چه جریانی صحبت میکنید ؟ آیا منظورتان حجتیه است؟
منظورم تنها تفکر حجتیه نیست، یک عده تفکر به اصطلاح گری داشتند و الان هم هستند، همینها تلاش کردند که در جاهای حساس این مملکت در نقاط مختلفی که لازم است نفوذ و قدرت داشته باشند، اما مواضع سیاسی نشان نمی دادند ، ظاهراً تقابل نمیکردند آنهایی که تقابل میکردند برکنار شده و خانهنشین شدند، به آنها کار ندادند و کسان دیگری نیز بودندکه اصلاً نیامدند واصلاً مواضع خود را اعلام نکردند بلکه با امام همراهی کردند و آرام آرام محیطی ایجاد کردند تاآنچه را که می خواستند پیاده کنند و در واقع مشاورین امام (ره)را نفی و حذف کردند و تبدیل به جریان خشونت طلبی شدند ، البته شنیدهام مرحوم طالقانی در جریان کردستان و جریان گنبد ساعتها با امام صحبت داشتند و بحث و صحبت میکردند، و زوایای مختلف را با ایشان کاملاً میشکافتند. سال ۵۷ تا شهریور سال ۵۸ پدرم دلسوزانه با امام صحبت میکردند و نکات و جنبههای مثبت و منفی را باز میکردند،
اولین ملاقاتی که با امام داشتید کی بود؟
اولین ملاقاتی که با امام داشتیم سال ۵۷ درقم بود. من ۲ بار امام را در قم دیدم بعد از فوت پدر بیشتر دیدم و مجلس هم رفتم. خدمت امام که می رفتیم صحبتها و مسائل مفصلی مطرح می شد که بحث شوراهای اسلامی هم در یکی از این دیدارها مطرح شد.
شما مطرح کردید؟
امام سؤال کردند از مرحوم پدر که به نظر شما چکار کنیم این مشکلات حل شود. ایشان گفتند که مردم را در سرنوشت خودشان مشارکت دهید و دخالت دهید وقتی مردم احساس مسئولیت کنند دیگر با بی تفاوتی و بی مسئولیت با مسائل برخورد نمیکنند چون مال خودشان تلقی میکنند و امام گفتند برو پیاده کن و پدر گفت من مریض هستم و نمیتوانم بههرحال آن موقع که آیت الله طالقانی می خواستند از خدمت امام مرخص شوند و به سمت منزل خودشان بروند امام گفتند برو و حتما این طرح را پیاده کنید که ایشان سکوت کرد و تا موقعی که زنده بود پیگیری میکرد
وقتی پدرم به رحمت خدا رفت و خانواده امام تشریف آوردند من و یکی از اقوام خدمت امام در قم رفتیم و آنجا ایشان برای ما صحبتی داشتند و مطالبی را مطرح کردند و راجع به پدر صحبتهایی کردند ،حاج احمدآقا نقل میکرد آن شبی که طالقانی از دنیا رفت ومن مطلع شدم رفتم به امام بگویم که طالقانی فوت کرده نمیتوانستم و جرات نمیکردم به اتاق بروم، آنقدر پشت درب اتاق ایستادم تا امام برای نماز از خواب بلند شدند ، وقتی بلند شدند من در را باز کردم رفتم تو و به ایشان گفتم .
من چند باری هم برای دیدن امام منزلشان رفتم و دیدمشان آنجا منزل یکی از اقوام مادر من بود که به امام داده بودند.ولی بعد از اینکه رفتند جماران چند بار ما خدمتشان رسیدیم هم دستجمعی و هم تنها. دسته جمعی با نمایندگان مجلس رفتیم و هر وقت یا سفر خارج می رفتیم و گزارش می دادیم که در اجلاسها چه خبر بود.
شما فرمودید که بعد از فوت آیتالله طالقانی بیشتر امام را دیدید و ملاقاتهایی در ارتباط با مسائل زنان داشتید آن موقع فعالیتهای شروع شده بود در مورد مسائل زنان میخواستم ببینم آیا خاطرهای در این زمینه دارید ؟ نظر امام در این موارد چه بوده؟
یک موردی که من با ایشان صحبت کردم در مورد طلاق بود. بحث طلاق و افزایش آمار آن مشکلساز شده بود و باید قوانین و دستوراتی داده می شد برای اینکه اینطور راحت طلاق داده نشود و زندگی زنها دچار خطر و مشکلات و مسائل اقتصادی نشودوایشان بعد از ابراز نگرانی من لبخند زد و به من گفت اتفاقاً من در مسائل سفارشهایی را کردم.
آخرین باری که امام را دیدید کی بود.
آخرین ملاقات ما فکر میکنم سال ۵۹ بود. من از یک اجلاسی بر می گشتم و برا ی گزارش دادن خدمت امام رسیده بودم.
پس ۸ سال امام را ندیدید.
تنهایی نرفتم. آخرین بار که رفتم امام حال مساعدی نداشت و من خود امام را ندیدم تمام حرف هایم را روی یک نوار ضبط کردم و به سید احمد آقا دادم که به امام بدهد.بعد از آن دستهجمعی با نمایندگان میرفتیم و شخصی نمیرفتم.
سالگرد طالقانی که میشد نماینده ای از ایشان پیش شما میآمد.
سالگرد پدر نه، نمایندگانی که میآمدند دست جمعی شرکت میکردند ولی خب همان سالی که پدرم فوت کردند خانواده امام آمدند منزل من البته فوت مادرم هم آمدند. اینها مهم نیست مهم آن جریاناتی که دست به کار شدند تا آنچه که هدف و به اصطلاح ایده شکل دادن و قوت دادن انقلاب بود به نفع خودشان تغییر دهند، این جریان بلاخره مدتی قدرت گرفت و یک کارهایی در این مملکت کرد در جاهای حساس ضرر های به دین و انقلاب زد و مردم را دینگریز کردند.
امام در طول حیاتشان متوجه این جریان شدند؟
آن فرمان ۸ مادهای برای چه بود؟ همین بود دیگر، آن فرمان ۸ مادهای را ایشان از روی همین اطلاعاتی که در مورد آن جریان ها به ایشان داده بودند فرمان ۸ ماده ای را صادر کرد.
این فرمان ۸ مادهای بسیار عالی بود اگر اجرا میشد. منتهی با درایت افرادی مطلع، عاقل، حقوقدان، با سواد و کسانی که روش های برخورد با متهم را از نظر سیاسی و حقوقی بلد بودند نه هر کسی بنشیند و برنامهای بریزد.
در بعد از انقلاب ما وارد فاز چریکی و شدیم وشرایط اضطرار کشورها پیش آمد و طبیعی است که هر حاکمیتی در این شرایط فضا رامی بندد در این شرایط سیستم اداره کشور ما چطور بود آیا امام فضا را به سمت مسدود شدن برد ویا نه چنین چیزی نشد و امام اعتقاد به آزادی بیان داشتند؟
من شنیدم که راجع به من به امام گفته بودند که اعظم طالقانی پشت تریبون صحبتهایی میکند و مطالبی را مطرح میکند امام در پاسخ آنها گفته بود؛حرفش را میزند و یا در مورد داریوش فروهر امام او رامیشناخت ، فروهر در یک مقطعی در کردستان استاندار هم بود و امام نسبت به او محبت داشت و ما رفتارهای انسانی را از امام در برخورد با منتقدان خود دیده ایم .ایشان می گفتند کسی را که دستگیر میکنید حق ندارید یک سیلی به او بزنید. اگر متهم است میرود دادگاه محکوم میشود چرا کتک میزنید، نزنید.
آشنایی با اولین زن محکوم شده در تاریخ انقلاب توسط رژیم طاغوت
با یک جستجوی ساده در اینترنت و فضای مجازی می توان به زندگی نامه اعظم طالقانی پی برد؛ او که از زنان مبارز انقلاب اسلامی به شمار میآید و در سال ۱۳۲۲ در تهران متولد شد؛ همچنین در سال های دهه ۵۰ روزهای زیادی را در زندانهای رژیم شاهنشاهی گذراند و نکته جذاب قضیه آن است که او اولین زن در تاریخ انقلاب اسلامی بود که توسط رژیم طاغوت به حبس ابد محکوم شد.
در جریان مبارزات پدرش با امام خمینی(ره) آشنا شده و بعد از آن، خود نیز وارد مبارزه شد؛ در دهه ۴۰ خورشیدی تعدادی از مبارزان دستگیر و اعدام شدند که اعظم طالقانی پیگیر وضع این افراد بود تا اینکه در ۱۳۵۲ خورشیدی به دانشگاه رفت و دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۴ خورشیدی برای نخستین بار به وسیله رژیم پهلوی دستگیر شد.
او تا سال ۱۳۵۶ در زندان های اوین و قصر زندانی بود؛ یعنی درست در همان زمانی که پدرش نیز در زندان به سر می برد. به گفته مجتبی طالقانی، اعظم را دستگیر، محکوم و تهدید به اعدام کردند تا به آقا فشار بیاورند اما فشارها مؤثر نبود.
مرحومه طالقانی کسی که می خواست تابوی حضور زنان در مناصب مهم مملکتی را بشکند
طالقانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دغدغه مندانه و پر قدرت به حرکت خود ادامه داد، او همچنین به درخواست پدرش«آیت الله طالقانی»، جامعه زنان مسلمان را با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها تأسیس کرد و سپس نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد. او همچنین اولین زنی است که در سال ۷۶ به کاندیداتوری ریاست جمهوری درآمد و درباره این اقدام خود می گوید: «برای آزمایش قانون اساسی؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که یک زن نتواند نامزد انتخابات شود.» او معتقد بود تعبیر رجال در اصل ۱۱۵ قانون اساسی معادل جنس مرد نیست و تعدادی از متخصصان و عالمان مذهبی ایران نیز با وی هم دیدگاه بودند.
طالقانی در سالهای متمادی و تاکنون در تلاش بوده است تا تابوی حضور زنان در مناصب مهم مملکتی را بشکند و در همین راستا، دیدارهای زیادی نیز با علمای قم در خصوص تفسیر واژه «رجل سیاسی» داشته است.
سخنگوی دولت: نام اعظم طالقانی برای چند نسل ایرانی پر از خاطرات نوستالژیک است
مرحومه «اعظم طالقانی»چندی پیش به علت سکته مغزی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری و شامگاه چهارشنبه ۸ آبان ماه ۹۸ پس تحمل چند روز بیماری و سختی، دارفانی را وداع گفت.
علی ربیعی سخنگوی دولت به مناسبت درگذشت این بانوی مبارز می نویسد: چندی پیش در بیمارستان شهید رجایی به عیادت زندهیاد اعظم طالقانی رفتم. با وجود بیماری، همچنان بیم مردم را داشت، اما امیدوارانه صحبت میکرد. نام اعظم طالقانی برای چند نسل ایرانی پر از خاطرات نوستالژیک است. خاطراتی که با یاد آیتالله طالقانی، روزهای انقلاب، حضور زن در مشارکتهای سیاسی_اجتماعی، پاکی صداقت و ساده زیستی، جسارت، آرمانخواهی، ایستادگی در پای اعتقادات و خستگی ناپذیری درهم آمیخته است.
گفتگو با اعظم طالقانی درباره حجاب
در این بخش گفتگوی روزنامه شرق که پیشتر با مرحومه اعظم طالقانی انجام شده را مطالعه می فرمایید. موضوع و محور اصلی این گفتگو بحث حجاب اجباری زنان است:
اعظم طالقانی: پدرم با اجباری شدن حجاب مخالف بود
سولماز ایکدر: تعداد دفعاتی که به دلایل متفاوت برای گفتوگو به سراغ اعظم خانم طالقانی رفتم به شمار نمیآید اما هیچ کدام از آن موضوعات برای من قابل مقایسه با موضوع زنان نیست، به خصوص زمانیکه گفتوگو به بهانه بازخوانی آرا آیتالله طالقانی باشد اما برای این گفتوگو ترجیح میدهم که به جای نوشتن لید، خبر روزنامه کیهان را بیاورم. «حتی برای زنهای مسلمان هم در حجاب اجباری نیست، چه برسد به اقلیتهای مذهبی. ما نمیگوییم زنها به ادارات نروند و هیچکس هم نمیگوید… زنان عضو فعال اجتماع ما هستند… اسلام و قرآن و مراجع دین میخواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تاکنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگر چادر میپوشیدند؟ کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟ اینها خودشان احساس مسوولیت کردند اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است. روزنامه کیهان و اطلاعات – ۲۰ اسفند ۱۳۵۷؟»
از نظر آیتالله طالقانی زنان در جامعه چه جایگاهی دارند؟
در اندیشه مرحوم پدر من آنچه جایگاه والایی داشت، انسان بود. بدون توجه به زن یا مرد. من فکر میکنم نقطه کلیدی آرای ایشان درباره زنان در همین نکته است. پدر من جایگاه جنسی نه برای زنان قایل بود و نه برای مردان. او برای زن یا مرد، اگر به عنوان عضو آگاه، فعال و تاثیرگذار جامعه میتوانست ایفای نقش کند، جایگاه ویژهای قایل بود.
در خصوص مشارکت زنان در انقلاب و مبارزات سیاسی نظر او چه بود؟
در زمان انقلاب، در احزاب سیاسی و در تظاهرات خیابانی، ما شاهد مشارکت حداکثری آحاد جامعه بودیم. زنان دوشادوش مردان. افراد با اعتقادات مختلف در انقلاب شرکت داشتند. چه در تظاهرات و چه در میان مبارزان سیاسی. آیتالله طالقانی در مجموع موافق حضور زنان اما مشوق و معتقد به سادگی آنان بود. سادگی و سادهزیستی با هم. او در مجموع مشوق حضور زنان در تمام عرصههای جامعه بود اما همواره بر سادهزیستی و عدم آلایش زنان تاکید داشت. پدر، بارها گفت: «هرچه خانمها از لحاظ فهم و اعتقاد خود را بالا بکشند، این مسایل را بیشتر رعایت میکنند.» کسانی که سنشان به درک زمان انقلاب میرسد، میدانند و تایید میکنند که زنان، چه محجبه و چه بیحجاب در آن روزها با لباس ساده در تظاهرات شرکت داشتند.
طالقانی در دورانی عضو شورای مرکزی جبهه ملی دوم و پس از آن نهضت آزادی بود. اما در این دو حزب سیاسی نقش ویژه یا سهم برابری برای زنان در نظر نگرفته بودند.
در مقایسه با درصد مشارکت سیاسی زنان در آن زمان، تعداد زنان عضو این دو گروه قابل توجه است. مرحوم پدر در زمان انتخاب شورای مرکزی جبهه دوم بر حضور حداقل دو عضو زن تاکید داشت. میدانید که خانم پروانه اسکندری (فروهر) و هما دارابی در آن دوره به عضویت شورای مرکزی جبهه دوم ملی در آمدند. اگر وضعیت جبهه دوم ملی را با دیگر احزاب فراگیر آن زمان مقایسه کنید، میبینید که در خط مشی پدر من و دوستان او بدون شعار دادن، زنان چه نقشی داشتند.
اما در مجموع سخنرانیها و کتابهای آیتالله طالقانی هیچ اشاره مستقیمی به موضوع زنان نشده است. با توجه به شرایط ویژه زنان در ایران، فکر نمیکنید جای پرداخت مستقیم به زنان در بین کتابها و سخنرانیهای او خالی است؟
شاید در ظاهر پدرم به موضوع زنان نپرداختهاند اما اگر تفسیر او را از سوره نسا بخوانید، میفهمید که به عنوان یک روشنفکر دینی، چه آرایی درباره زنان داشتهاند. هرچند شاید با معیارهای امروز این برداشت برای شما خوشایند نباشد اما پدر در تفسیر آیهای که به تعدد زوجات میپردازد، آن را رد نمیکند اما آنچنان شرایط سختی را برای ازدواج مجدد مردان تعیین میکند که تقریبا امری لامحال به نظر میرسد. تقریبا تمام جلد ششم تفسیر نمونه به موضع زنان پرداخته است. فراموش نکنید که مرحوم پدر متعلق به نحله فکری نواندیشی دینی هستند. در سادهترین تعریف نواندیشان دینی احکام اسلام را در ظرف زمان تفسیر میکنند.
خانم طالقانی از منظر نواندیشان دینی، زنان در انتخاب نوع پوشش آزاد هستند یا خیر؟
با کمی توجه و دقت در آیاتی، از قرآن که به حجاب توصیه کردهاند، متوجه میشویم که مخاطب این آیات انسانهای مومن هستند. برای مثال آیه ۳۱ سوره نور که یکی از مطولترین آیات قرآن است، در ابتدا به موضع حجاب نگاه مردان مومن میپردازد و پس از آن به موضوع حجاب زنان مومن. در این آیه آمده است «قل للمومنات……» نه «قل للمسلمات….» این نشاندهنده تفاوت بین مومن بودن با مسلم بودن است. تفاوت بین این لغات برای تفسیر آیات قرآن بسیار ضروری به نظر میرسد. مومن بودن بعد از مسلمان بودن است. مومن ایمان قلبی دارد در حالی که ریشه واژه مسلم از لغت تسلیم است. شاید کسی که اسلام آورده به دلیلی غیر از ایمان به این دین درآمده باشد یا شاید به آن درجه از خلوص نرسیده باشد که لایق واژه مومن بشود. چنانچه در آیه ۱۴ سوره حجرات ذکر شده: «بگویید ما ایمان نیاوردیم اما اسلام آوردیم… و ایمان به قلبهایتان وارد نشده…» به همین دلیل است که من میاندیشم انتخاب پوشش حجاب را باید به افراد واگذاشت.
این مقدمات را ذکر کردم تا بتوانم این نتیجه را بگیرم که رعایت حجاب بستگی به درجه ایمان افراد دارد و هیچ اجبار و تحمیلی برای افراد نباید باشد، زیرا هرچه اعتقادات و بینش فرد نسبت به دین بیشتر باشد، فرد در رعایت موارد دیگر دینی هم توجه و دقت لازم را میکند. من در مورد حجاب همواره بر این موضوع تاکید میکنم که حجاب به وسیله دین اسلام تاسیس نشده است. در ادیان پیش از اسلام و جوامع دیگر نیز وجود داشته است. دین اسلام تنها پوشش برای زنان را تایید کرد و حدود آن را مشخص کرد. البته لغت حجاب در هیچ کجای قرآن نیامده است. در قرآن بیشتر بر دو واژه جلاب به معنی پوششی سراسری از جنس پارچه و جمر به معنی مقنعه تکیه شده است. در دین یهود و مسیح، زنان پوششهای سر و مویشان را به پشت سر میبردند. در اسلام بر اینکه باید پوشش سر زنان به گونهای باشد که سینهشان را بپوشاند، تاکید شده است. شما هیچ کجای قرآن و احادیث نمیتوانید حتی کلمهای درباره حرام بودن دیده شدن یک تار موی زنان پیدا کنید. این مسایل بیشتر سنتهای حاکم بر جوامع مسلمان بود که به مرور با دین آمیخته شدند. آنچه روح دین در مورد حجاب زنان است، تنها زنان را بر عدم جلوهگری برای مردان نامحرم تشویق میکند.
آیتالله طالقانی در مورد حجاب زنان چگونه میاندیشیدند؟
همانطور که گفتم پدر مشوق و معید حضور زنان در جامعه بود اما داشتن حضوری امن و مثمر ثمر بر رعایت کردن حداقلهای عرفی تاکید میکرد. پدرم یکی از هواداران سرسخت خانم ایندیرا گاندی بود و از او به عنوان یک زن موفق که با حفظ سنتهای جامعهاش توانسته بود شرایط بهتری را برای مشارکت اجتماعی بیابد، نام میبرد. پدر همواره به زنان توصیه میکرد پوششی را برگزینید که نشان دهد برای جلوهگری به خیابان نیامدهاید. او بر حجاب به عنوان یک سنت که حافظ هویت زنان است، تاکید میکرد.
نظر طالقانی درباره اجباری شدن حجاب در اوایل انقلاب چه بود؟
پدر قویا با اجباری شدن حجاب و توهین به زنان با این وسیله مخالف بود.
جملهای از طالقانی در ماههای اول انقلاب تیتر روزنامهها شد «حجاب اسلامی است ولی الزامی نیست» چه شد که طالقانی این جمله را گفت؟
این روزها من سخنان عجیبی در رد یا توجیه این سخن پدرم شنیدهام. باید تاکید کنم این جمله عین صحبت مرحوم پدر بود. اما دلیل آن تجمع عدهای در امجدیه و پس از آن مقابل دانشگاه تهران در اعتراض به مساله اجباری شدن حجاب بود. از سوی دیگر و در کنار آن نیز سوءاستفاده افرادی خاص که برای تضعیف انقلاب به زنان بیحجاب حمله میکردند. آیتالله طالقانی در آن مصاحبه قصد داشت تفاوت منظر اسلام راستین با آنچه تندروها در خیابانها انجام میدادند را نشان بدهند.
آیا آیتالله طالقانی شما را به عنوان دخترشان به داشتن حجاب تشویق میکردند؟
بینش، تفکر و اعتقادات مرحوم پدر براساس اصل انتخاب و آزادی و اختیار افراد بود. وی معتقد بود، افراد باید آزادانه آنچه را که مربوط به زندگی و اعتقادات است انتخاب کنند. این تفکر ایشان بود. در همین راستا سعی و تلاش و کوشش ایشان جهت روشنگری و استدلال در هر مسالهای کاملا بارز بود. از آن جمله مساله حجاب و برخورد با دخترانشان که معتقد بودند اگر افراد دید و بینش توحیدی پیدا کنند و از خودمحوری به خدامحوری برسند، بقیه مسایل چه اصول یا فروع دین و چه مساله حجاب برایشان روشن و به دنبال آن رعایت و اجرا میشود.
نحوه برخورد ایشان با دخترانشان در خصوص رعایت حجاب و تذکر این مطلب به چه صورت بود؟
معمولا پدر بهطور مستقیم وارد مسایل، از آن جمله حجاب نمیشدند. مثلا اگر موقعیتی پیش میآمد و اگر زندان نبودند، همه را جمع کرده و روی مسایل اعتقادی (توجه به نظام هستی و خلقت) یا آیاتی از قرآن کریم برای ما صحبت میکردند و اگر شبهه و سوالی از طرف بچهها مطرح میشد، با حوصله خاصی توضیح داده و روشنگری میکردند. البته در پذیرش آن هیچ اجبار و تحمیلی هم نداشتند و تمام سعی خود را به کار برده تا با استدلال آن مطلب را تفهیم کنند. همچنین تمام سعی خود را به کار میبردند تا بچهها را به تفکر بیشتر در این خصوص وا دارند تا خودمان با تفکر بیشتر به آن اصل برسیم. در خصوص حجاب هم به همین شکل برخورد میکردند و با ذکر آیات الهی و استدلال پیرامون اصل حجاب ما را به تفکر وا داشته تا خود به آن رسیده و با اعتقاد کامل آن را انتخاب کنیم.
زنان بیحجاب دیگر چطور؟ آنان میتوانستند آزادانه خدمت آیتالله طالقانی برسند؟
بله. خیلی از خانمها در همسایگی ما بیحجاب بودند یا پدر، مراجعان زن بیحجاب داشتند که بدون ذرهای واکنش منفی به مسایلشان رسیدگی میکردند. هرچند برخی از زنان بیحجاب در مقابل پدر برای حفظ احترام او حجاب میپوشیدند. گاهی پدر به شوخی میگفت مثل اینکه در آن محل تنها من مرد هستم زیرا زنان از بقال و قصاب و… رو نمیگیرند اما تا مرا میبینند روسری سر میکنند.
اوایل انقلاب شاهد مخالفتهایی با اجباری شدن حجاب هستیم ولی این مخالفتها به سرعت فروکش میکنند. به نظر شما چرا پوشش اختیاری در صدر خواستههای زنان قرار نگرفت؟
حداقل سه دلیل عمده برای این موضوع میتوان ذکر کرد. اولین دلیل گرایش حداکثری زنان به حجاب بود. اکثر زنانی که شاید تا روز قبل از پیروزی انقلاب بیحجاب بودند هم بعد از پیروزی انقلاب با توجه جو روزگار تصمیم به پوشیدن حجاب کردند. دومین دلیل میتواند این باشد که اکثر زنان فعال در قالب گروهها و احزاب تقسیمبندی شده بودند و در اوایل انقلاب به دنبال منافع حزبیشان که مسلما پوشش در آن مجموعه قرار نمیگرفت. سومین دلیل شروع زود هنگام جنگ تحمیلی بود که شرایط خاصی را بر جامعه تحمیل کرد.
آیا هرگز در زمان حکومت حضرت محمد (ص) و علی (ع) حجاب یک امر حکومتی بوده است؟
البته شواهدی در دست است که همواره حجاب توصیه میشد. در روایات آمده است روزی پیامبر به یکی از دخترانش تذکر میدهد که لباسش نازک و بدن نماست اما هرگز قانونی برای رعایت حجاب وضع نشده بود. حجاب تنها بر زنان پیامبر، دخترانش و زنان مومن واجب میشود.
چرا رعایت حجاب الزامی شد؟
من در این زمینه تنها میتوانم تجربه خودم را عنوان کنم. در ماههای اول انقلاب من به پاکستان سفر کردم. شیخی در پاکستان به من گفت: «چرا ادعا میکنید حکومتتان و انقلابتان اسلامی است؟ زنان ایران هنوز بیحجاب هستند.» فشارهای خارجی در کنار عوامل داخلی به الزامی شدن حجاب کمک کردند.
مطلبی هست که مورد پدرتان بخواهید اضافه کنید؟
وی بلافاصله پس از آزادی گفتند که من هرگز فکر نمیکردم که از آن زندان زنده بیرون بیایم و این میسر نشد مگر فقط با حضور مردم که این باعث آزادی من و امثال من شد. (منبع گفتگو: روزنامه شرق)
زمان تشییع پیکر مرحومه اعظم طالقانی
به نوشته فارس، مراسم تشییع پیکر مرحومه اعظم طالقانی روز جمعه دهم آبان ساعت ۹ صبح از محل موسسه اسلامی زنان واقع در خیابان سعدی شمالی، خیابان برادران قائدی (هدایت) برگزار می شود.
مرحومه اعظم طالقانی که بر اثر عارضه مغزی در یکی از بیمارستان های تهران بستری بود شامگاه روز گذشته هشتم آبان دار فانی را وداع گفت. اعظم طالقانی فعال سیاسی، دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی و فرزند آیت الله سید محمود طالقانی نخستین امام جمعه تهران بود.
چرا حجاب اجباری است؟
رعایت پوششی که محیط جامعه را آلوده نکند، الزامی است چرا که به حق سعادت دیگران و حق داشتن خانواده ای گرم و سرشار از عشق و محبت لطمه جدی می زند و در این میان بیشترین آسیب را خانم ها می بینند.
زیاد سوال می شود که چرا حجاب اجباری است؟ آیا با اجباری کردن حجاب می توان مردم را با حجاب کرد؟ آیا این همه که حجاب اجباری بوده مردم با حجاب شده اند؟ پاسخ های زیادی به سوال دلیل اجباری بودن حجاب داده شده است که در بسیاری از آن ها می توان نکاتی را برای خدشه پیدا کرد اما موضوعی که باعث شده است من شخصا از اجباری بودن حجاب حمایت کنم به منطقی بر می گردد با محوریت «حقوق دیگران»که حتی در لیبرالیسم هم به آن تاکید شده است.
حقوق انسان ها در فرهنگ غربی بر این پایه استوار است که «انسان ها آزاد هستند مگر این که به حقوق فردی دیگر لطمه بزنند». ما هم در توضیح اجباری بودن حجاب بر همین منطق تاکید می کنیم فقط فرقی که وجود دارد در تعریف «حقوق دیگران» است.
در فرهنگ «دنیا محور» و «فردگرا»ی غربی حقوق دیگرانی که نباید به آن لطمه بخورد آزادی و «منافع» افراد دیگر جامعه است اما در فرهنگ اسلامی، دنیا محوری جای خود را به «آخرت اندیشی» و فردگرایی جای خود را به «خانواده محوری» می دهد. برای انسان مومن تلاش برای رفاه و آرامش در دنیا موضوعیت جدی دارد اما هدف اصلی از چند ده سال زندگی در دنیا، ساختن زندگی با طول زمان بی نهایت در جهان پس از مرگ است به گونه ای که آن زندگی پر از لذت های متنوع و همراه با نعمات غیرقابل شمارش، غیرقابل تصور و غیرقابل مقایسه با لذت های دنیا باشد. همچنین در فرهنگ اسلامی فردگرایی نمی تواند آرامش فردی و بلوغ اجتماعی پایدار ایجاد کند پس حفظ کیان خانواده به عنوان محل آرامش وسکینه فردی و سلول اصلی جامعه ساز از مهم ترین ارکان جامعه اسلامی و البته ایرانی است.
بر این اساس در تعریف «حقوق دیگران» در فرهنگ اسلامی به جای منافع «سعادت» می نشیند و حفظ خانواده نیز هدفی راهبردی محسوب می شود. خلاصه این می شود که در نگاه اسلامی انسان ها در زندگی اجتماعی آزادند مگر این که به آزادی یا سعادت دیگران لطمه بزنند، همچنین با هر اقدامی که باعث تضعیف ارکان خانواده شود باید مقابله کرد.
حال با این وصف بی حجابی(منظور نوعی از پوشش هنجارشکنانه با هدف تبرج و خودنمایی است ) یا هر اقدامی که باعث شود سعادت انسانی دیگر از جامعه به خطر بیفتد یا کانون خانواده تضعیف شود، ممنوع است چرا که آزادی نباید «حقوق دیگران» را سلب کند .
پس همان طور که حکومت به عنوان مثال وظیفه دارد اجازه ندهد مواد غذایی آلوده در جامعه توزیع شود چون سلامت دیگران لطمه می خورد، وظیفه دارد اجازه ندهد، فضای عمومی جامعه آلوده شود چون سعادت دیگران لطمه می خورد. انسان ها اگر می خواهند به سعادت نرسند آزادند (لا اکراه فی الدین) اما اجازه ندارند مانع سعادت دیگران شوند. وقتی فردی به صورتی هنجارشکنانه با آرایشی غلیظ و برای خودنمایی به گونه ای خود را در سطح عمومی جامعه عرضه می کند که «دیده شود» به ویژه هنگامی که این افراد به تعداد قابل توجهی در جامعه تبدیل می شوند، «ندیدن» توسط دیگران یا ناممکن یا خیلی سخت می شود و حق وجود زمینه برای رسیدن به سعادت از دیگران سلب می شود.
البته برخی معتقدند که به جای ممنوعیت در پوشش ، مردان خود را از «دیدن» منع کنند اما این افراد اگر منصفانه رفتار خود(اگر مرد هستند) یا نزدیکان شان(اگر زن هستند) را محور قضاوت قرار دهند، اذعان خواهند کرد که در فضایی که بخش قابل توجهی از افراد با پوشش و آرایشی تحریک کننده، وجود دارند و شما به دلایل کاری، تحصیلی، نیازهای اطلاعاتی، خرید و فروش و… مجبور به ارتباط گرفتن هستید، نمی توانید «نبینید». یک نفر و دو نفر را شاید بتوان اما در محیطی پر از هنجار شکنی و خودنمایی، افراد چشم شان را چقدر باید ببندند، یا سرشان را چه میزان به زیر بیندازند؟
ضمن آن که تاثیرگذاری محیط و همچنین قدرت کشش های غریزی در برابر رفتارهای عقلانی نیز نباید نادیده گرفته شود و مهم ترین راه برای دور ماندن از خطرهای موجود در محیط، سالم سازی محیط است چون چه بخواهیم چه نخواهیم محیط بر ما تاثیر می گذارد به ویژه اگر غریزه یا لذت نیز در همان جهت محیط باشد.
به عنوان مثال آیا منطقی است که والدین به فرزندان شان اجازه معاشرت با دوست ناباب را بدهند با این توضیح که خودش باید مراقب باشد؟ یا چند درصد از والدین حتی غیر مذهبی اما خانواده دوست، اجازه ارتباط طولانی فرزندشان با جنس مخالف را می دهند با این توضیح که خودش می تواند مراقب باشد ؟ به صفحه حوادث روزنامه ها مراجعه کنید تا مشخص شود قریب به اتفاق افرادی که کارشان به جاهای باریک کشیده شده است در شروع فکر کرده اند می توانند، در ارتباط با جنس مخالف، رفتاری عقلانی داشته باشند و خود را کنترل کنند.
درباب تاثیرگذاری بی حجابی بر کانون خانواده نیز حرف و استدلال زیاد است و ما فقط همین قدر تاکید کنیم، مردانی که در محیط بیرونی با انواع خانم هایی معاشرت می کنند که برای جذاب کردن صورت هایشان مدت ها وقت و پول صرف آرایش کرده اند و با پوششی تحریک کننده و هزینه هایی زیاد، اندام هایشان را به جلوه در آورده اند، چگونه از همسرشان احساس رضایت کنند درحالی که وی به دلیل ضرورت های مالی و انجام وظایف خانه داری(اگر شاغل باشد که شرایط بدتر می شود) نه فرصت می کند، نه شرایط محیطی منزل اجازه می دهد و نه می تواند معادل آن همه تنوع افراد، خود را زیبا کند. تازه هنگامی که خانم های بیرونی زیباتر هم هستند، خطر تضعیف خانواده بسیار بیشتر می شود.
در طرف دیگر خانمی که برای محیط عمومی با جدیتی خاص خود را زیبا می کند اما چنین سرمایه گذاری را در محیط خانواده انجام نمی دهد، طبیعی است که پاسخ خیلی بهتری به نیاز «زیبا دیده شدن»، از مردان جامعه می گیرد تا همسرش، به ویژه اگر مرد به دلیل جذابیت های بیشتر محیط بیرونی پاسخ مناسبی به نیاز «دیده شدن» همسرش ندهد در نتیجه بی حجابی و بدپوششی در جامعه باعث بروز ظلمی مضاعف به خانم ها می شود که هم از یک طرف اسباب لذت بخشی مردان می شود و از طرف دیگر توجه و محبت همسران شان را از آن ها می گیرد.
در مجموع در پاسخ به سوال چرا حجاب اجباری است؟ می توان به صورت خلاصه گفت: رعایت پوششی که محیط جامعه را آلوده نکند، الزامی است چرا که به حق سعادت دیگران و حق داشتن خانواده ای گرم و سرشار از عشق و محبت لطمه جدی می زند و در این میان بیشترین آسیب را خانم ها می بینند.
پی نوشت: درباره تفاوت و چگونگی مواجهه با «بی حجابی» هنجارشکنانه و همراه با خودنمایی و «بدحجابی» خارج از حدود شرعی ولی با تاثیرات عرفی اندک در آلوده کردن فضای اجتماعی باید در مجالی دیگر صحبت کرد.
چرا حجاب بايد درايران اجباري باشد؟ حال آنكه در دين اجباري نيست؟
- سوال اول: چرا حجاب بايد درايران اجباري باشد؟ حال آنكه در دين اجباري نيست؟
- سوال دوم: با توجه به اينكه حد و مجازاتي براي فرد بيحجاب در دين اسلام وجود ندارد آيا اين مسئله فردي بودن حجاب رو نميرسونه؟
- سوال سوم: چرا به عنوان يك مسلمان نبايد اختيار انتخاب حجاب رو نداشته باشم؟ و حال آنكه در احاديث و روايات يك مورد از برخورد (مجازات) پيامبر اسلام با فرد بي حجاب وجود ندارد؟
آنچه كه در رابطه با عدم اجبار در دين در قران مطرح شده است و سخني است مطابق فطرت و عقل، عدم اجبار در اصل دين است. يعني در اين كه كسي اسلام يا هر عقيده ديگر را بپذيرد و آن را به عنوان محتواي فكري و رفتاري خود بپذيرد اجباري وجود ندارد و بلكه اجباري هم نمي تواند باشد. چرا كه دين و عقيده امري اجباري نيست. ممكن نيست كسي بدون اختيار خودش و بدون تحقيق و تفكر لازم حتي به وحدانيت خدا اعتقاد پيدا كند و اگر هم با اجبار به او بقبولانند كه خدا يكي است باز در درون خود آن را به عنوان يك مساله ثابت عقيدتي نخواهد پذيرفت. عقيده داشتن مثل دوست داشتن است كه به اجبار و تهديد نمي توان كسي را دوست داشت و نمي توان نسبت به چيزي عقيده پيدا كرد. (۱)
اما وقتي با اختيار و حكم عقل و فطرت دين اسلام حق شناخته شد و از طرف قلب و عقل به عنوان دين الهي و حق پذيرفته شد، ديگر بايد به لوازم اين عقيده پايبند بود. بنابراين اگر در قرآن و يا روايات پيامبر و ائمه عليهم السلام مطلبي به عنوان واجب اسلامي معرفي شد، ديگر نمي توان گفت كه من در عمل كردن يا نكردن نسبت به آن مختارم و هيچ عقابي در ترك آن براي من نبايد باشد. وقتي شخصي گفت من مسلمانم. يعني اگر خدا از طريق پيامبر و امامان دين به من گفت نماز بخوان بايد بگويم چشم، اگر گفت روزه بگير بايد بگويم چشم، اگر گفت حجاب داشته باش بايد بگويم چشم و… چرا كه معناي مسلماني همين است. همانطور كه هر فردي كشوري را براي زندگي انتخاب كرد ديگر در مقابل قوانين آن اختيار ندارد. بلكه بايد آنها را رعايت كند.
اما در مورد معناي اجبار حجاب، ابتدا بايد مفهوم اجبار روشن شود:
اگر منظور از اجبار در حوزه قوانين الهي باشد كه بايد گفت بدون ترديد مسئله «حجاب» يكي از اساسي ترين مسائل واجبات ديني و الهي به شمار مي رود كه مورد تاكيد و دستور شارع مقدس اسلام قرار گرفته است و به عنوان يكي از ضروريات دين به حساب مي آيد.
با رجوع به منبع وحي يعني قرآن، مي توان وجوب حجاب و الزام آن را براي زن مسلمان به روشني دريافت كرد:
«و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را (از بى عفتى) حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان كه نمايان است ـ آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان، يا بردگانشان يا مردان سفيه وابسته (به آنها) كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند و (به زنان با ايمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگرديد، تا رستگار شويد.» (۲)
با توجه به آيه بالا و آيات مشابه در خصوص «حجاب» بايد گفت كه اين مسئله يكي از اوامر الهي است و ترك آن عقوبت پروردگار را در پي دارد اما پذيرفتن و يا نپذيرفتن آن از سوي مسلمانان مانند ساير احكام الهي امري است كه اجبار و اصرار در پذيرش آن طرد شده است. آن هنگام كه ميخواهيم «حجاب» را به عنوان امري ايماني يا عقلايي و به عنوان يك فكر و انديشه به فردي معرفي نماييم. استفاده از ابزار اجبار چه در انديشه و فكر و چه در قبول ايمان امري نادرست و بي اساس است.
بنابراين خواه حكومت «اسلامي» باشد يا نباشد، زنان مسلمان بايد حدود الهي را رعايت نمايند و اگر اهل رعايت نيز نيستند، سرپيچي خود را آشكار نكرده و نافرماني از خداوند را ترويج ننمايند. چنانچه روزه خواري علني، ترك علني نماز، شرابخواري علني و علني نمودن هر معصيت ديگر، گناه بزرگتر و مضاعفي است.
اما اگر منظور از اجبار در رعايت «حجاب» در حوزه قوانين اجتماعي باشد، دو پرسش اساسي پيش ميآيد. پرسش نخست، آن است كه آيا «حجاب» مسئله اي در حوزه حريم خصوصي است يا در حوزه حريم عمومي؟ دوم آنكه آيا در جامعه اسلامي الزام به رعايت «حجاب» بايد به صورت «قانون» وضع گردد يا خير؟
برخي بر اين باورند كه «حجاب» و چگونگي رعايت آن در محدودهي حريم خصوصي است و مي تواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب كند؛ بنابراين، اين مسئله يك تكليف شخصي محض است نه يك مسئله اجتماعي و قانونگذار نمي تواند براي آن قانون وضع كند.
نگرش عميق و بيغرضانه به آيه هاي حجاب و سوره هايي كه اين آيه ها در آنجا آمده است نيز، به روشني مي نماياند كه حجاب، افزون بر اينكه تكليف شخصي بانوان مسلمان است، حق جامعهي ديني نيز مي باشد. آيت الله جوادي آملي در اين خصوص مي فرمايد: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، مربوط به مرد هم نيست تا مرد بگويد راضيم … حجاب زن حقي است الهي؛ حرمت و حيثيت زن به عنوان «حق الله» مطرح است…»(۳)
پوشش بيروني زنان و حتي مردان در محيط اجتماعي در حيطهي امنيت اجتماعي نيز تأثيرات محسوسي بر جاي مي گذارد، چه بسيار پوشش هاي نادرست و تحريك آميز كه بسياري از مخاطرات و ناهنجاري هاي اجتماعي را پديد آورده است.
روانشناسان «چشم چراني» را يك نوع انحراف رواني قلمداد مي كنند. فرد چشم چران هرگز با چند ساعت چشم چراني در روز قانع نمي شود و با ادامه اين روند به بيماري رواني ديگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد. شد. پوشش هاي نادرست افراد جامعه مي تواند مفاهيم «عفت»، «حيا»، «خانواده» و… را كه در چارچوب «اخلاق اجتماعي» مي گنجد، دچار تغييرات جدّي كرده و جامعه را به سراشيبي سقوط اخلاقي بكشاند. اين نكات كه به اختصار ذكر شد نشان مي دهد كه مسئلهي پوشش حقي شخصي نيست كه بتوان آن را در حوزهي حريم خصوصي جاي داد. بلكه «حق الناس» است و درست رعايت نكردن آن تجاوز به حقوق ديگران محسوب مي گردد.
مسائلي در حوزهي حريم خصوصي جاي مي گيرند كه با منافع اجتماعي ارتباط نداشته و قبول يا رد آن مسئله به منافع و مضر ديگر افراد جامعه آسيب نرساند. بنابراين هر رفتاري كه به منافع ديگران خدشه وارد نمايد ميتواند مشمول مقررات اجتماعي شود. حال با توجه به نتيجهي بحث به سؤال دوم مبني بر اينكه آيا در جامعهي اسلامي الزام به رعايت «حجاب» بايد به صورت «قانون» وضع گردد يا خير؟ مي توان به آساني پاسخ داد. در حقيقت قانونگذار جامعهي اسلامي با توجه به نكات ذكر شده براي اثبات عمومي بودن موضوع «حجاب» و بسياري ديگر از نكاتي كه مجال طرح آن در اين نوشتار نبود، اقدام به وضع قانون براي رعايت آن در جامعه نموده است.
بر اساس قانون پذيربودن حجاب، حكومت و حاكم مي تواند از باب نهي از منكر و صيانت از اخلاق و معنويت جامعه، حجاب را الزامي كند و براي آن مجازات تعيين نمايد. بي حجابي از محرمات الهي محسوب مي گردد و طبق قاعده هر فعل حرامي كه حدي بر آن تعيين نشده باشد قابل تعزير است. و تعزير نيز با نظرِ حاكم است،(۴) يعني از ديدگاه فقهي حاكم شرع مي تواند براي جلوگيري از گسترش محرمات الهي و بالخصوص بي حجابي، مجازات وضع كند.
براي مطالعه بيشتر در اين رابطه مي توانيد به كتاب «مساله حجاب» نوشته شهيد مطهري مراجعه فرمائيد.
پي نوشت:
- البته معناي اين سخن اين نيست كه فرد حق دارد هر عقيده اي را چه حق باشد و چه باطل انتخاب كند. بلكه بايد سعي كند به حكم عقل و فطرت، راه حق را انتخاب كند و اگر با وجود شناخت حق راه باطل و دين باطل را انتخاب كرد مورد بازخواست خداي متعال قرار خواهد گرفت. بله در دنيا كسي او را مجبور به قبول حق نمي كند. اما در آخرت بايد پاسخگوي انتخاب هاي خود باشد.
- نور(۲۴) آيه ۳۱.
- آيت الله جوادي آملي، عبدالله، «زن در آيينه جمال و جلال»، قم، نشر اسراء، بيتا، ص ۴۲۳.
- السيد مير عبد الفتاح الحسيني المراغي، العناوين الفقهية، قم ، موسسه نشر اسلامي، ۱۴۱۷ هـ.ق، ج۲، ص ۶۲۷، قاعدة كل ما لم يرد فيه حد من الشرع في المعاصي، ففيه التعزير.
گردآوری از: ۱. فارس ۲. باشگاه خبرنگاران جوان ۳. تاریخ ایرانی ۴. ویکی پدیا ۵. وبلاگ بیوگرافی ۶. حوزه دات نت. ۷. پاسخگو.
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.