مجله اینترنتی پارسی گو: مشکل امروز زندگی ما که مثل سرطان کانون زندگی فردی و جمعی را تهدید می کند اول بی برنامگی و دوم بی نظمی در استفاده از زمان است. تنبلی و حرکت های هیجانی و… هم ذیل این دو محور تعریف می شوند.
موفقیت با داشتن برنامه و نظم با تلاش تضمین می شود و طبعا نبود برنامه و نظم و تلاش نتیجه ای جز شکست نخواهد داشت. همه این مولفه ها باید با استفاده درست از زمان همراه شود، بنابراین باید با بی نظمی و بی برنامگی مبارزه کرد و به این ترتیب زندگی را از آسیب ها محفوظ داشت.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه نیست!
نگین خلج سرشکی در روزنامه جوان نوشت: در جهان امروز زمان یکی از عناصر و عوامل مهم برای زندگی محسوب میشود و به طور کلی حکم مایه حیات را برای آن دارد. همانطور که ما انسانها به آب و هوا بیشتر از هر چیز نیاز داریم، زندگی هم باید زمان را تنفس کند و آن را بنوشد.
هر روز صبح یک فنجان زمان با عطر به لیمو و یک لقمه زمان با کره بادام زمینی مصرف میکنیم تا بتوانیم حرکت کنیم. بعد از آن سوار زمان خود میشویم و به مدرسه، دانشگاه و محل کار میرویم و زمان را به خوبی اجرا میکنیم. بعد از ظهر هم به خانه یا به عبارتی دیگر تعمیرگاه امن و آرام خود باز میگردیم تا برنامهریزی و زمانبندی کنیم و همان برنامهها را وارد دستگاه عصبیمان میکنیم تا برای زندگی زمانی فردا آماده باشیم و در نهایت زمان خود را میل کنیم و به خواب زمانبندی شده خود برویم.
بُعد چهارم از جهان خلقت
انسانها آنقدر بنده و برده زمان و ساعت و دقیقه و ثانیه شدهاند که دیگر از زندگی خود لذت نمیبرند. گویی فراموش کردهایم که زمان مانند دیگر ابزارها برای راحتتر زندگی کردن ما خلق شده و ابزاری در دست ماست. الان ما ابزار او شدهایم. آنقدر بیبرنامه زندگی کردهایم که زمان در مسابقه زندگی از ما جلو زده است و ما مجبوریم به طور دائم به دنبال آن بدویم. زمان همانقدر که میتواند زندگیبخش باشد، اگر ندید گرفته شود میتواند نیرو و توان انسان را هم از بین ببرد. زمان یکی از ابعاد زندگی بشر است. انسان فقط به طول و عرض و ارتفاع و یک زندگی سه بُعدی خلاصه نمیشود.
زمان بُعد چهارم از جهان خلقت است. پس یعنی چنان اهمیتی دارد که یک بُعد مجزاست، اما آنقدرها هم دشوار نیست اگر از اول به آن توجه کنیم. بزرگترها از بچگی به ما میگفتند: «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است» خیر اینگونه نیست. هر کاری زمانی دارد و اگر از آن زمان بگذرد به سرطانی در بافت زندگی تبدیل میشود. کاش از بچگی به ما نمیگفتند: «زمان طلاست.»، چون نگاه مادی به این بُعد بسیار مهم فقط ما را برده آن میسازد. کاش میگفتند: «تو میتوانی از زمان برای خود طلا بسازی» و اینگونه به ما دیدگاه تصاحب زمان را القا کنند.
یک وجب و صد وجب که فرقی ندارد!
انسان نیرومندترین موجود زنده است، چراکه از نعمت هوش و عقل در حد بینهایت برخوردار است و میتواند با استفاده از هوش یک برنامه کاربردی درباره زمان خود ایجاد کند به جای اینکه خود را بنده این زمان طلایی بداند. ما انسانها به قدری اسیر زمان از دست رفته شدهایم که همیشه در افسوس گذشته و حسرت کارهای کرده و نکرده خود گیر کردهایم.
زمان طلایی را مانند یک زنجیر محکم و پر زرق و برق به دور پای افکار خود بستهایم و هیچ تلاشی برای رهایی از آن نمیکنیم. فقط دست و پا میزنیم تا شاید نجات پیدا کنیم و در نهایت هم میگوییم: «یک وجب و صد وجب که فرقی ندارد!»، اما اشتباه میکنیم، چون در یک وجبی میتوان شنا کرد و بالا آمد.
آیا از زمان حال استفاده میکنیم؟
چنان گرفتار زمان هستیم که برای هر چیزی یک قبل و بعد در نظر گرفتهایم، اما از حد میانی و اکنون آن غافل شدهایم. میگوییم زمان قدیم و زمان آینده، اما آیا از زمان حال استفاده میکنیم؟ چقدر از واژه امروز در حرفهایمان بهره میبریم؟ زمان برای ما فقط معنی دیروز و فردا دارد. اصلاً حواسمان نیست که امروز معنی فردا برای دیروز ما داشته است. کسی باید بیاید و یک سیلی محکم به ما بزند و بگوید: «زمان را همانقدر مهم بدان که مهم و پر ارزش است و نه بیشتر و کمتر که اگر کمتر شود تو آن را از دست دادهای و اگر بیشتر شود تو آن را ارباب خود ساختهای.»، اما متأسفانه ما همیشه از یک شخص دوم انتظار بیدار کردن خود را داریم. در صورتی که خودمان باید این سیلی را به خود بزنیم. کاش از بچگی به ما میگفتند: «چشمهایت را باز کن و ارزش هر چیز را همانقدر ببین که ارزش دارد.»
تنبل و کارگر زمان شدهایم
باید بی برنامگی و بی نظمی را کنار بگذاریم و باید یاد بگیریم که از زمان استفاده کنیم و نه زمان از ما. ما آنقدر تنبل و کارگر زمان شدهایم که برای صرفهجویی زمان، موبایل بانک روی تلفن همراه خود نصب میکنیم. انسان آنقدر بیهوده شده است که زمان خود را پای اینترنت هدر میدهد به هوای صرفهجویی آن، اما نمیداند زمان در حقیقت عجلهای ندارد و این ما هستیم که با هدر دادن آن روز به روز کمترش میکنیم. زمان مقرر است و ما نامنظم.
کاش زمانی را که پای خریدن برنامههای مطالعه هوشمند صرف میکنیم، از آن برای بیرون رفتن و سر زدن به کتابخانهها استفاده کنیم. کاش حواسمان باشد که بوی کاغذ و جلد نو را هیچ چیز جبران نمیکند حتی همان زمان به اصطلاح ذخیره شده. ما باید یاد بگیریم و بدانیم که زمانبندی درست چیست و چه زمانی باید زمانبندی کنیم تا به این ترتیب از بی برنامگی و بی نظمی دور شویم.
پله پله بهتر از حرکت آسانسوری
برنامهریزی وقتی آسانسوری باشد، سطح انتظارات ما را نسبت به نتیجه به طور غیر معمول بالا میبرد. انتظار غیرمعمول منجر به شکستی بزرگتر خواهد شد. هیچ وقت نمیتوانیم کار و نتیجهای که دو سال طول میکشد را یکساله یا شش ماهه به سرانجام برسانیم. برنامهریزی و زمانبندی که پایه و اساس قبلی نداشته باشد محکوم به شکست است. اگر زندگینامه افراد موفق تاریخ در هر زمینه علمی، سیاسی، فرهنگی و هنری را مطالعه کنید متوجه خواهید شد برای کسب موفقیت بسیار صبور بوده و برنامهریزیهای پایه به پایه و پله به پله داشتهاند.
برنامهریزی پلهای یعنی زیر بنای قدم بعدی را محکم کردن و برای هر قدمی برنامههای الف و ب و ج داشتن. هیچ وقت یک راه به تنهایی به نتیجه نمیرسد بلکه باید پله به پله و مسیر به مسیر طی شود تا نتیجه مطلوب حاصل شود. اگر قدمها را یکی یکی و پله به پله برداریم در صورت عدم موفقیت، با سر زمین نمیخوریم بلکه پای خود را روی پله عقبی میگذاریم و از نو شروع میکنیم. اگر یک پله به عقب برگردیم بهتر از این است که هزار طبقه به پایین پرت شویم.
به صفر تا صد فکر کردن
وقت برنامهریزی و زمانبندی بهتر است به صفر تا صد کار فکر کنیم، چون غافلگیری در میانه راه اصلاً حس خوشایندی نیست. اگر میانه راه به مانعی ناگهانی برخوردیم باید کلی زمان صرف آن کنیم تا برطرف شود و به طور طبیعی دیرتر از برنامه به هدف خود میرسیم و آن وقت است که از فرط خستگی توانی برای جشن گرفتن و لذت بردن از هدف نداریم. برای همین است که هیچ وقت از هیچ چیز لذت نمیبریم. چون خستهترین هستیم. اما اگر از ابتدا به تمامی بالا و پایینها فکر کنیم، زمانبندی مناسبی برای هر مانع خواهیم داشت. شاید کمی دیرتر به هدف برسیم، اما حداقل دیگر خسته نیستیم و میتوانیم از هدف لذت ببریم. علاوه بر این، وقتی میانه راه به درستی اهداف کوتاهمدت را حاصل کنیم و موفق شویم اینگونه نیروی ما برای هدف طولانی مدت افزایش مییابد و به خودباوری هم خواهیم رسید.
در نتیجه هرگز برای زمانبندی و مدیریت زمان خود عجله نکنیم. در نهایت هر چیز زمان مقرر و مناسب خود را برای حاصل شدن نیاز دارد و تنها باید برای آن آماده بود. بهتر است نتیجه را به خدا بسپاریم و با اضطراب درباره نتیجه از زمان عقب نمانیم. اگر هم به طور اشتباهی از زمان جا ماندیم باز هم عجله نکنیم، چراکه عجله باعث بسته شدن چشم عقل میشود، چشمی هم که بسته باشد، هرگز بالا و پایین را نمیبیند و بدتر از چاله به چاه خواهیم افتاد.
بی برنامگی سم است. خصوصا اگر بی برنامگی در استفاده از زمان باشد. واضح است که از دست دادن زمان از هیچ طریقی قابل جبران نیست. چراکه زمان گنج و ثروتی است که اگر از دست رفت، به هیچ وجه بازگشتنی نیست!
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو.
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.