مجله اینترنتی پارسی گو: دو زن هر دو با مرگ غیر طبیعی از دنیا رفتند. در این میان سلبریتی ها و رسانه های زنجیره ای و اصلاح طلبان به وضوح مواضع متناقضی داشتند. اما تفاوت میترا استاد با سحر خدایاری از منظر اصلاح طلبان چیست که یکی به خیانت متهم می شود و دیگری نماد مظلومیت لقب می گیرد و ستاره می شود؟
تناقض اصلاحطلبانه در مرگ ۲ زن: تفاوت میترا استاد با سحر خدایاری برای اصلاحطلبان چیست؟
شاید اگر سابقه رفتار در ماجرای قتل میترا استاد در پرونده اصلاحطلبان وجود نداشت یا خاطره آن از اذهان پاک شده بود، رفتار امروز آنها در ماجرای دختر آبی، باورپذیرتر به نظر میآمد.
به گزارش پارسی گو احد شیرزاد در فارس نوشت: «میترا استاد» و «سحر خدایاری». اینها اسامی دو بانویی است که طی ماههای اخیر، حسابی بر سر زبانها افتادهاند. وجه مشترک هر دو هم این است که با مرگشان مشهور شدهاند و پیشتر، اسمی از آنها نبود. مرگ هر دو نیز غیر طبیعی بود؛ یکی به ضرب گلوله کشته شد و دیگری خودسوزی کرد.
از منظر افکار عمومی و کسانی که از دریچه یک واقعه انسانی به ماجرا نگاه میکنند، مرگ هر دو، دلخراش و باعث تأسف است که باید عوامل آن را ریشهیابی کرد و مانع تکرار آن شد. امّا در قاموس سیاستزدگی (نه سیاست)، این دو حادثه چگونه تفسیر میشوند و این دو زن، چه جایگاهی دارند؟
تفاوت میترا استاد با دختر آبی برای اصلاحطلبان چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، باید به بازخوانی رفتار جریانی پرداخت که دو نگاه متفاوت به موضوع حقوق زن در حوادث یاد شده از خود نشان داد.
میترا استاد، همسر محمّد علی نجفی، وزیر دوران اصلاحات و شهردار شورای پنجم بود. موضع اصلاحطلبان در قبال قتل فاجعهآمیز او توسط نجفی، در ابتدا چیزی جز سکوت نبود. در ادامه، سناریوی پرستوسازی مطرح شد و ادعا کردند که استاد، بهشکلی هدفمند وارد زندگی نجفی شده است. کار تا بدانجا پیش رفت که حتّی اتهام اخلاقی نیز به مرحومه وارد شد.
با اینکه بحث حقوق زن (بهعنوان یکی از شعارهای همیشگی اصلاحطلبان) در میان بود و عواطف میلیونها ایرانی در ماه مبارک رمضان جریحهدار شده بود، امّا هیچکدام از اینها باعث نشد که اصلاحطلبان مثل همیشه، بحث تساوی حقوق زن و مرد را مطرح کنند، و اتفاقاً اینبار، خیلی محکم پشت یک مرد ایستادند! مردی که پنج گلوله بهسمت زن خود شلیک کرده بود.
عباس عبدی: اصلاحطلبان در ماجرای قتل میترا استاد، مردود شدند
آش آنها آنقدر شور شد که در نهایت، عباس عبدی از فعّالان سیاسی اصلاحطلب اعلام کرد که اصلاحطلبان در ماجرای قتل میترا استاد، مردود شدند.
اکنون و به فاصله کمتر از چندماه از ماجرای قتل میترا استاد، دختری برای تماشای مسابقه فوتبال تیم محبوبش در پوشش مردان به استادیوم میرود و وقتی مأموران متوجه اقدام او میشوند اقدام به اهانت و درگیری با پلیس می کند که این امر منجر به بازداشت موقت وی می شود. چند روز بعد پس از آنکه برای تحویل گرفتن گوشی همراهش به دادگاه مراجعه میکند، اقدام به خودسوزی میکند. سحر خدایاری که به یک بیماری روانی دچار بوده و بنابه گفته خانوادهاش، قبلاً خودکشی ناموفق داشته است، اقدام به خودسوزی میکند و برای همیشه به زندگی خود پایان میدهد.
تفاوتها در موضعگیری برای سحر خدایاری نسبت به میترا استاد
اینبار امّا پای هیچ فرد اصلاحطلبی در میان نبود و همهچیز برای موجسواری یک جریان سیاسی فراهم بود، چرا که خودکشی سحر خدایاری به موضوع حضور بانوان در استادیوم گره خورده بود.
پروانه سلحشوری نماینده اصلاحطلب تهران به ماجرا ورود میکند و مینویسد: «او تنها دختر آبی نبود. سحر دختر ایران بود. در جایی که مردانش برای زنان تکلیف تعیین میکنند و ابتداییترین حقوق انسانی را از آنها سلب میکنند، و زنانی که علیه زنان در این ظلم آشکار مردان را همراهی میکنند، همه ما در حبس و سوختن سحرهای این سرزمین مسئولیم».
این نماینده، حتّی پا را فراتر میگذارد و سخنانی را مطرح میکند که آشکارا خلاف امنیت ملّی و تحریک آمیز است: «مگر سوختن یک دکهدار در تونس منجر به انقلاب نشد؟ پس چرا ما اینقدر نسبت به هم بیتفاوت هستیم؟ چرا وقتی این همه زنان را تحت فشار قرار میدهند، ساکت هستیم و کسی حرفی نمیزند؟»
علی مطهری، دیگر نماینده لیست امید نیز که اطّلاعات غلطی از اصل ماجرا در دست داشت و در حالی که تصور میکرد حکم شش ماه حبس برای سحر خدایاری صادر شده، اینطور واکنش نشان میدهد: «مرگ سحر، دختری که به خاطر ورود پسرانه به استادیوم آزادی بازداشت و در اثر شنیدن محکومیت اش به ۶ ماه زندان خودسوزی کرد، حاکی از بی تدبیری مسئول مربوطه است. فرضا کار او غیرقانونی بوده، کافی بود چند کلمه نصیحت شود نه محکوم به زندان. حفظ نظام به این کارها نیست».
واکنش سخنگوی حزب اعتماد ملّی نیز تصویر درستی از نگاه سیاسی به مرگ خدایاری، ارائه میدهد. اسماعیل گرامی مقدم مینویسد: «سحر خدایاری دختر ایرانی، دختر همه ماست. او مظلومانه در آتش تحجر، تبعیض و ظلم سوخت. چقدر هزینههای برآورده شدن حقوق نیمی از جمعیت ایران سنگین است. فشار، محاکمه و سوختن برای تماشای فوتبالی که نه غیرقانونی است و نه غیرشرعی».
معصومه ابتکار نیز با انتشار اطّلاعیهای از اقدامات معاونت خانواده و امور بانوان ریاستجمهور درباره حادثه خودکشی سحر خدایاری، گزارش داد.
این در حالی است که در ماجرای قتل میترا استاد، وقتی از ابتکار پرسیده میشود که چرا هیچ موضعی نگرفته است، او میگوید: «در مورد هر موضوعی لزوماً ورود نمیکنیم».
روزنامههای اصلاحطلب و برخی از فعّالان سیاسی این جریان نیز مواضع مشابه با آنچه ذکر شد، اتخاذ کردند.
شاید اگر سابقه رفتار در ماجرای قتل میترا استاد در پرونده اصلاحطلبان وجود نداشت یا خاطره آن از اذهان پاک شده بود، رفتار امروز آنها در ماجرای دختر آبی، باورپذیر مینمود. امّا اکنون صداقت یک جریان سیاسی خاص در برخورد با مسائل اجتماعی، بیش از همیشه در افکار عمومی با تردید مواجه شده است. بهویژه که در قبال مسائلی دیگر از جمله ورود زنان به استادیوم، در دو مقطع زمانی متفاوت، متناسب با منافع سیاسی خود، مواضع مختلف اتخاذ کردهاند.
اصلاحطلبان چه مواقعی موافق و چه برهههایی مخالف «ورود زنان به استادیوم» میشوند؟
مروری بر رسانههای جریان اصلاحات نشان میدهد آنها در دهههای ۸۰ و ۹۰، دو سیاست کاملاً متفاوت را نسبت به حضور بانوان در استادیوم، اتخاذ کردهاند.
به نوشته فارس یکی از آفتهایی که میتواند هر جامعهای را تهدید کند این است که مسائل مبتلابه آن جامعه، بهجای قرار گرفتن در مسیر کارشناسی، تبدیل به ابرازهایی برای مناقشات سیاسی و کشمکشهای رسانهای شود. چنین حالتی، علاوه بر اثرات مخرّبی که بر افکار عمومی دارد، به لاینحل ماندن آن مسائل منجر میشود.
حضور زنان در استادیومهای ورزشی از جمله مسائلی است که جامعه ایرانی بهخاطر ارزشهای حاکم بر آن، از جمله اهمیت حفظ کرامت بانوان، همواره در حال دستوپنجه نرم کردن با آن است.
در این میان متأسفانه بخشی از رسانهها و جریانهای سیاسی، بهجای تلاش برای قرار گرفتن این موضوع در مجرای صحیح و کارشناسی، همواره آن را در راستای مقاصد سیاسی خود بهکار گرفتهاند.
مروری بر رسانههای جریان اصلاحات نشان میدهد که آنها در دهههای ۸۰ و ۹۰، دو سیاست کاملاً متفاوت را نسبت به حضور بانوان در استادیوم، اتخاذ کردهاند.
اوایل روی کار آمدن دولت نهم، وقتی رئیسجمهور به رئیس سازمان تربیت بدنی دستور داد تا زمینههای ورود زنان به استادیومهای فوتبال را فراهم کند، برخی رسانههای اصلاحطلب و چهرههای این جریان سیاسی، ساز مخالف کوک کردند.
روزنامه آفتاب یزد در صفحه نخست خود در تاریخ ۷ اردیبهشت ۹۴؛ یعنی چند روز پس از دستور احمدینژاد، تیتر یک خود را به مخالفت با این موضوع اختصاص میدهد و در سرمقاله خود مینویسد: «… بعضی ایرادهای شکلی بر این دستور میبینیم که احتمالا در ذهن عدهای از مخاطبان روزنامه نیز وجود دارد، یکی از این ایرادها، میزان اولویت این دستور میباشد… بدون اغراق میتوان گفت کماهمیتترین خواسته اصلاحطلبان نیز در مقایسه با دستور اخیر رئیسجمهور، از اولویت بیشتری برخوردار بود».
آفتاب یزد در ادامه، دومین اشکال بر دستور رئیسجمهور وقت را «بیتوجهی به دیدگاه کارشناسان مستقل اجتماعی، مذهبی و سیاسی» میداند و اینطور نتیجهگیری میکند: «میتوان به قاطعیت ادعا کرد که دستور اخیر حتی دغدغه یک درصد جمعیت کشور نبوده است و از این جهت سرگرم ساختن جامعه به آن و مشغولسازی سیاستمداران و شخصیتهای ذینفوذ به آن به هیچوجه مصلحت نیست».
این روزنامه، چند روز بعد، با تیتر «دستور غیر شرعی احمدینژاد، شعری که در قافیه آن ماندهاند» خواستار برخورد تندتر مراجع تقلید با دستور احمدینژاد میشود.
روزنامه شرق نیز در یادداشتی با عنوان «وقتی کسی گرسنه است به او چیپس تعارف کنید»، با اشاره به دستور احمدینژاد مینویسد: «یقیناً ایشان میدانند که ورزشگاه رفتن از جنس تفریح و سرگرمی است و وقتی در کشوری زندگی میکنیم که برای تفریح و سرگرمی چند هزار دختر نوجوان، شجاعانه به میدان میآیند و دستورالعمل صادر میکنند، انتظار غیرواقعی نخواهد بود اگر توقع داشته باشیم برای مسائل حیاتی زنان و حقوق مسلّمی که به سرنوشت، حیات و ممات میلیونها زن مربوط میشود و شکستنش نیاز به جسارتهایی از این دست دارد نیز چشم انتظار دستورالعملی دیگر باشیم. وقتی کسی گرسنه است، نباید به او چیپس تعارف کرد».
جمیله کدیور: ورود زنان به استادیوم اولویت نداشت
جمیله کدیور، فعّال سیاسی اصلاحطلب در مصاحبهای با ایسنا در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵ میگوید: «این موضوع نیز هرچند توسط سخنگوی دولت و سایر دستاندرکاران اصلاح و تصحیح شد، آخر هم معلوم نشد منظور از طرح این موضوع در این مقطع زمانی که اولاً مملکت در عرصه داخلی و بینالمللی با مشکلات عدیده مواجه است و ثانیاً اگر قرار بر اولویت بخشی به خواستهای زنان بود و توجه به حقوق تضییع شده آنان، اصولاً این مسأله در ردههای پایین جدول خواستههای آنان قرار میگرفت، چه بوده است».
واکنش منفی نماینده اصلاحطلب به ورود بانوان به استادیوم
روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله ای به نقل از ولیالله شجاعپوریان، نماینده اصلاحطلب مجلس مینویسد: «اگر این موضوع در دوران اصلاحات به وقوع میپیوست کفنپوشان در خیابانها راه میافتادند.»
روزنامه اعتماد هم با تیترهای منفی به استقبال دستور رئیس دولت نهم درباره ورود بانوان به استادیوم میرود.
اکنون و در روزهایی که رسانههای اصلاحطلب سردمدار مطالبه ورود زنان به استادیوم شدهاند، میطلبد این سؤال در معرض قضاوت ناظران منصف قرار گیرد که آیا دود سیاسی کردن مسائل اجتماعی و برخورد دوگانه با آنان، بیش از همه به چشم مردم نمیرود؟
و آیا امروز این شائبه برای افکار عمومی پدید نخواهد آمد که اصلاح طلبان امروز برای مقاصد سیاسی حامی ورود بانوان به استادیوم شدهاند چراکه در ایامی که رئیسجمهور غیراصلاحطلب پیگیر ورود بانوان به استادیوم بود، فعالان اصلاحات در رسانههایشان مطالبی در نقد این اقدام نوشتند!
با مروری به مطالب فوق، تفاوت میترا استاد با سحر خدایاری از دیدگاه اصلاح طلبان روشن می شود. در حقیقت تفاوت میترا استاد با سحر خدایاری از نظر اصلاح طلبان به بهره برداری سیاسی و شرایط جامعه بر می گردد و این موضوع روشن می سازد که اصل «ورود به ورزشگاه» یا هر موضوع دیگری اهمیت ندارد، بلکه میزان فایده موضوع و بهره برداری سیاسی آن برای اصلاح طلبان مهم است. حتی اگر به قیمت بازی با جان و آبروی افراد باشد!
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.