مجله اینترنتی پارسی گو: زن ۳۷ ساله که زندگی خود و خانوادهاش را متلاشی کرده بود، ماجرای سقوطش به دره گناه و هوس را بازگو کرد. ارتباط نامشروع زن ۳۷ ساله با پسری به نام سپهر که ۲۵ سال دارد از یک تصادف رانندگی آغاز می شود. سپهر با چرب زبانی زن ۳۷ ساله را فریب داده و شیفته خود می کند!
زن متاهل در دام حرفهای عاشقانه راننده فریبکار
«سپهر» مرا با کولهباری از گناه رها کرد و رفت. همواره عاشق این بودم که دیگران از من تعریف و تمجید کنند به طوری که خیلی از اطرافیانم گاهی برای خوشایند من به طرز غلوآمیزی به من ابراز احساسات میکردند و من هم با جملات زیبای آنها در پوست خود نمیگنجیدم، ولی همسرم در این باره بسیار بی تفاوت بود تا جایی که برای رفع این نیاز، زندگی ام را به آتش کشیدم.
زن ۳۷ ساله که بار سنگینی از گناه را به دوش میکشید و با افتادن در دام هوس، زندگی خود و خانواده اش را به طرز هولناکی متلاشی کرده بود، درباره ماجرای سقوط به دره گناه و هوس، به کارشناس اجتماعی کلانتری سیدی مشهد گفت: از روزی که پا به خانه بخت گذاشتم و زندگی مشترکم را با «معین» آغاز کردم، هیچ کمبودی نداشتم. همسرم مرد زحمت کشی بود که برای رفاه و آسایش من از جان مایه میگذاشت.
زن ۳۷ ساله: شوهرم در جمع از من تعریف نمی کرد!
او آن قدر مرا دوست داشت که هرچیزی را اراده میکردم برایم فراهم میکرد. از زمانی که دو فرزندم نیز به دنیا آمدند رنگ و بوی زندگی ام عاشقانهتر شد به طوری که گویی در دنیایی پر از خوشبختی قدم برمی داشتم.
با وجود این «معین» هیچ گاه نزد دیگران از من تعریف و تمجید نمیکرد و این تنها موضوعی بود که در زندگی از آن رضایت نداشتم.
دوست داشتم همسرم نزد فامیل و به ویژه جاری هایم زیبایی ظاهری، دستپخت، شیک پوشی یا حتی سلیقه ام را بازگو کند و مرا به رخ آنها بکشد.
وقتی میدیدم چگونه اطرافیانم در جمع خانوادگی از همسرانشان تعریف و تمجید میکردند، گویی با هرکلام تیری از حسادت بر قلبم فرود میآوردند و من باید مانند یک سیبل همه این تیرهای هدفمند را تحمل میکردم. ولی همسرم باز هم توجهی به این ماجراها نداشت و من از جملات عاشقانه دیگران درباره همسرانشان زجر میکشیدم.
معین قلبا مرا دوست داشت ولی!
میدانستم معین قلبا مرا دوست دارد، ولی از این که احساساتش را در جمع بروز نمیداد خیلی از او دلگیر بودم تا جایی که بعد از هر مراسم خانوادگی یا مهمانیهای فامیلی تا مدتی با او قهر بودم.
خلاصه این خصلت ناروا همیشه همراهم بود به گونهای که اگر کسی به هر دلیلی از من تعریف میکرد، حاضر بودم به جبران این محبت هر کاری برایش انجام بدهم.
روزگارم به همین ترتیب میگذشت تا این که چند ماه قبل زمانی که پشت فرمان خودروام نشسته بودم و در یکی از خیابانهای شلوغ شهر رانندگی میکردم ناگهان راننده پرایدی با عبور از چراغ قرمز صحنه تصادف وحشتناکی را رقم زد. در این سانحه رانندگی، خودروی من به شدت آسیب دید و پلیس آن جوان ۲۵ ساله را که «سپهر» نام داشت مقصر شناخت. در حالی که به خاطر این تصادف خیلی ترسیده بودم آن راننده مقصر با جملاتی مودبانه و زیبا از من عذرخواهی کرد و شماره تلفن اش را برای پرداخت خسارت روی تکه کاغذی نوشت.
ارتباط نامشروع زن ۳۷ ساله به خاطر چرب زبانی سپهر!
از آن روز به بعد وقتی برای تعمیر خودرو و استفاده از بیمه با او تماس میگرفتم چنان با چرب زبانی از من تعریف و تمجید میکرد که ناخودآگاه عاشق جملات زیبایش شدم. خلاصه این تماسها و دیدارهایی که به بهانههای مختلف صورت میگرفت زندگی ام را به گونه دیگری تغییر داد. ارتباط خیابانی من و سپهر به روابط نامتعارف کشید تا جایی که با او در مکانهای مختلف قرار میگذاشتم و او هر بار با جملاتی فریبنده و ابراز احساساتی عاشقانه مرا بیشتر از همیشه شیفته خود میکرد.
این ماجرا به جایی رسید که تصمیم گرفتیم من از همسرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم، ولی همسرم آن قدر مرا دوست داشت که حتی توهینها و رفتارهای زشتم را با خوش رویی تحمل میکرد تا این که روزی فهمیدم همسرم را به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر کرده اند. این موضوع خیلی برایم عجیب بود چرا که معین هیچ گاه به دنبال مواد مخدر نمیرفت.
وقتی همسرم روانه زندان شد، «سپهر» نزد من آمد و گفت مواد مخدر را او داخل خودروی همسرم جاسازی کرده است! با وجود این من سکوت کردم و ارتباطم را با او ادامه دادم تا این که مدتی قبل «سپهر» مرا با کوله باری از گناه رها کرد و همه احساساتم را زیرپا گذاشت. حالا من مانده ام و…
شایان ذکر است با اظهارات این زن و به دستور سرگرد قاسم احمدی (رئیس کلانتری سیدی) ادعاهای این زن مورد پیگرد قضایی قرار گرفت. (ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی. روزنامه خراسان)
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی پارسی گو