مجله اینترنتی پارسی گو: چه کسانی کار مردم را راه نمی اندازند؟ کاش مفهوم شعر بنیآدم سعدی را درک میکردیم و در آن صورت خیلی از مشکلات به خودی خود حل می شد! بله. درست است. کسانی که کار مردم را راه نمی اندازند از مریخ نیامده اند. آنها بخشی از جامعه اند و بنابراین باید گفت مردمی هستند که کار مردم را راه نمی اندازند!
مردمی که کار مردم را راه نمیاندازند!
گاهی فکر میکنیم آن کسی که پشت میز مسئولیت نشسته از سیاره دیگری آمده است. آن مدیرکل و رئیس، آن کارمند بانک و شهرداری، آن پزشک و پرستار، آن معلم و مدیر مدرسه، آن پلیس و قاضی، آن وزیر و نماینده مجلس، آنها از سیاره دیگری نیامدهاند و همین مردماند. پس مردم هستند که مردم را نادیده میگیرند، مردم هستند که کار مردم را راه نمیاندازند، مردم هستند که مانع کار مردم میشوند
بر همین اساس حسین گلمحمدی در سرویس سبک زندگی جوان آنلاین نوشت: یکی از ویژگیهای بدی که در فرهنگ رفتاری ما ایرانیها شکل گرفته و به مرور پررنگ میشود این است که نسبت به رفع مشکلات یکدیگر بیتفاوت شدهایم. البته کاش موضوع صرفاً در همین حد بود، چراکه بعضاً پیش میآید نه تنها کار یکدیگر را راه نمیاندازیم، بلکه اگر از دستمان بربیاید سنگاندازی هم میکنیم. البته منظور این نیست که همه ما اینگونه شدهایم، ولی شوربختانه باید گفت مصادیق این نوع رفتار در جامعه در حال تکثیر است و چنین وضعیتی بیتردید شایسته جامعه ایرانی و اسلامی ما که هم ایرانیت و هم اسلامیتمان سرشار از مهرورزی و نیکوکاری است، نمیباشد. نکته جالب اینجاست حتی خود افرادی که عامدانه یا غیرعمد دست به چنین رفتاری میزنند، خودشان را مستحق چنین رفتاری نمیدانند. گفتگو با شهروندان و ذکر تجربهها و نظرات آنان در این زمینه، ابعاد این مسئله را روشنتر میکند.
حق امضایی که حق خیلیها نیست
علی سربلند، خواروبارفروش: متأسفانه خیلیها در ادارات مختلف حق امضایی دارند که حقشان نیست چراکه این حق امضا را برای راه انداختن کار مردم به آنها دادهاند، اما متأسفانه کار مردم زیر خودکار آنان گیر میکند. البته اینکه روال اداری یک موضوع به صورت قانونی طی شود امری بدیهی است، اما وقتی به خاطر یک امضا مجبور میشوی ۱۰ بار به یک اداره مراجعه کنی و هر دفعه با مانعی روبهرو شوی این دیگر ظلم به مردم است. یک روز میگویند رئیس مرخصی است، روز دیگر میگویند جلسه دارد و یا هنوز نیامده یا زود رفته است. یا میبینی بعضیها با پول و پارتی کارشان راه میافتد و امضا را میفروشند و برای دوست و آشنا خرج میکنند، اما کار بقیه مردم را راه نمیاندازند.
دنبال مسئولیتم، اما مسئولیتپذیر نیستیم
محمد صادقی، کارمند دولت: اینکه آدم دنبال مسئولیت و پست و سمت باشد با اینکه مسئولیتپذیر باشد خیلی فرق میکند. هر جایی و ادارهای که نیاز به یک مسئول دارد همه برای آن سر و دست میشکنند، اما وقتی پای مسئولیتپذیری به میان میآید کم میآورند. این اشتباه ما ایرانیهاست که مسئولیت داشتن را با رئیس بودن و دست به سیاه و سفید نزدن اشتباه میگیریم، در حالی که آدمی که یک مسئولیت به دوش او گذاشته شده باید بیش از دیگران کارگشای زندگی و امور مردم باشد. در ادارهای که کار میکنم، برخی همکاران در انجام ندادن کار ارباب رجوع با هم مسابقه میگذارند و همیشه درگیر تلفنهای شخصی و بازی با موبایل هستند، اما وقتی قرار است ارتقای شغلی به کسی داده شود هزار جور پاچهخاری میکنند و انواع تقدیرنامههای الکی جور میکنند تا یک پست را بگیرند و حقوقشان بالا برود.
چرا مانع انجام کار خلق خدا میشویم؟
سمیه رحمانی، خانهدار: سه روز پشت سرهم قبل از طلوع آفتاب به مدرسه محله رفتم و در لیست بلندبالایی که روی در ورودی مدرسه بود نامنویسی کردم تا بالاخره موفق شدم دخترم را در مدرسهای که مدنظرمان بود ثبت نام کنم. در این سه روز خانم میانسال که در اتاقک ورودی مدرسه مینشست با بداخلاقی تمام با والدینی که برای ثبت نام فرزندشان آمده بودند برخورد میکرد. روز سوم متوجه شدم او اصلاً جزو کارکنان مدرسه نیست، بلکه یکی از اعضای انجمن مدرسه است که او را مسئول نامنویسی اولیه برای ورود به مدرسه کردهاند. در واقع او مثل یک منشی مطب که به بیماران نوبت میدهد، به والدین نوبت میداد، ولی متأسفانه به قدری مانعتراشی میکرد که خیلی از والدین قید آن مدرسه را زده و به مدرسه دیگری مراجعه کردند. بعضیها که به نظر دوست و آشنای مدیر یا پرسنل مدرسه بودند به راحتی از گیت این خانم رد میشدند و کارشان راه میافتاد، اما بقیه مجبور بودند ساعتها معطل شوند تا این خانم نگهبان اجازه ورود دهد. خلاصه اینکه این خانم میانسال با وجودی که دختر خودش دانشآموز همان مدرسه بود، هیچ حس همدلی با سایر والدین نداشت و به جای همکاری در راه انداختن کار اولیا، تا میتوانست مانعتراشی میکرد و مانع انجام کار خلق خدا میشد.
خودمان را جای دیگران نمیگذاریم
حسین صالحی، دانشجو: آن راننده تاکسی که خیل مسافران منتظر کنار خیابان در گرما و سرما را نمیبیند و دنبال مسافر دربستی میچرخد، آن کارمندی که ارباب رجوع را سر میدواند و امروز و فردا میکند، آن صاحبخانهای که هر سال اجاره خانه مستأجرش را دوبرابر میکند، آن پزشکی که نوبت ساعت ۱۴ به بیمار میدهد و خودش سلانه سلانه ساعت ۱۶ به مطب میآید و ارزشی برای وقت بیماران قائل نیست، آن کابینتسازی که سه ماه در ساخت و نصب کابینتها تأخیر میکند، آن فروشندهای که سفارش کالا میگیرد، پول جنس را هم میگیرد، ولی کالا را بهموقع و سالم تحویل نمیدهد و صدها و هزاران مورد از این قبیل، فقط و فقط به خاطر این است که نمیتوانیم یا نمیخواهیم خود را به جای دیگران بگذاریم. واقعاً اگر خودمان در هر موقعیتی که هستیم هر یک از این موارد سرمان بیاید شاکی نمیشویم؟ موضوع این است که تا سرمان نیاید، متوجه درد و گرفتاری دیگران نمیشویم و اسفبارتر اینکه بارها سرمان هم میآید، ولی باز درس نمیگیریم و با خودخواهی تمام چوب لای چرخ همشهریها و هموطنان خود میگذاریم.
آنها از سیاره دیگری نیامدهاند، همین مردماند
محمدرضا ثابتی، کارمند شرکت خصوصی: گاهی فکر میکنیم آن کسی که پشت میز مسئولیت نشسته از سیاره دیگری آمده است. آن مدیرکل و رئیس، آن کارمند بانک و شهرداری، آن پزشک و پرستار، آن معلم و مدیر مدرسه، آن پلیس و قاضی، آن وزیر و نماینده مجلس، آنها از سیاره دیگری نیامدهاند و همین مردماند. آنها در همین شهر زندگی میکنند و همین هوایی را تنفس میکنند که من و شما نفس میکشیم. پس در واقع نمیتوانیم بگوییم یک گروه اقلیت که قدرت و نفوذ دارند تافته جدابافتهای هستند که حق دارند بقیه را نادیده بگیرند. همه ما مردم هستیم، پس مردم هستند که مردم را نادیده میگیرند، مردم هستند که کار مردم را راه نمیاندازند، مردم هستند که مانع کار مردم میشوند. اگر به این باور برسیم که هم ما مردم هستیم بدون شک همنوعان خود را اذیت نمیکنیم، چون خودمان هم ممکن است در جایی توسط همین مردم اذیت شویم. کاش مفهوم شعر معروف «بنیآدم» سعدی را که همه حفظ هستیم واقعاً درک میکردیم.
جالب اینکه کسانی که کار مردم را راه نمی اندازند اتفاقا از پشت میز یا محل کار و نقطه قدرت خود که خارج می شوند، از همه طلبکارند و توقع دارند کارشان در اولین فرصت حل شود!
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو