مجله اینترنتی پارسی گو: همه چیز را برای مردم بزرگ میدانیم. بدیها فقط برای دیگران است و ما خوبترین هستیم. چشمهای ما عیبجوی خوبی برای مدیریت بحران زندگی مردم شده است. ایراد و کم و کاست زندگی خودمان به چشممان نمیآید و همیشه همسایه است که بچه بیادب دارد. همسایه است که نظم و تمیزی سرش نمیشود. همسایه است که بیمسئولیت است! مقاله لالایی خوان زندگی خودت باش به مباحثی چون بی مسئولیتی در زندگی، دهن بین نبودن، عیب جویی نکردن و همه چیز را برای مردم بزرگ ندانیم و برای خودمان کوچک. این مقاله خواندنی را از دست ندهید.
بیمسئولیت زندگی خود و فیثاغورث زندگی مردم شدهایم
به گزارش پارسی گو، نگین خلجسرشکی در صفحه سبک زندگی روزنامه جوان نوشت: آدمها عادت دارند به جای زندگی خود درباره زندگی دیگران قاضی و همه چیز دان باشند. چنان گروه خوبها و بدها راه انداختهاند که انگار نه انگار خودشان نیز بنیآدمی مثل بقیه هستند و خدایی در کار است. زمان عیبجویی و کنایه زدن به دیگران باد در غبغب میاندازند و شروع میکنند به بیرون کشیدن مو از ماست زندگی دیگران و یادشان میرود که سر از کار زندگی دیگران درآوردن مسئولیت آنها نیست.
این عادت آدمیزاد، این بیمسئولیتی انسانها برای امروز و دیروز نیست بلکه نسل به نسل در خون برخی منتقل و روز به روز در زندگیها پررنگتر هم میشود. عجیب است که چقدر به حمل کردن بار زندگی دیگران علاقه نشان میدهیم و فکر میکنیم راست و ریست کردن حساب و کتاب دیگران مسئولیت ماست.
هر کس مسئول زندگی خود است
جالب است. به جای خود فکر نمیکنیم و فکر کردن به جای بقیه لذتبخشترین مسئولیتپذیری زندگی ما آدمهاست. چرخ زندگی چقدر خندهدار میچرخد. هر کس برای دیگری تصمیم میگیرد و بار دیگری را به دوش میکشد و این زنجیره همین طور به پیچ در پیچ شدن خود ادامه میدهد. هر روز به جای دیگران خوراک میل میکنیم، لباس میپوشیم، سرکار میرویم و با خانواده خود روزگار میگذرانیم و اجازه میدهیم دیگران هم تمامی این کارها را به جای ما انجام بدهند. یعنی تصمیمگیریهای خود را به آنها میسپاریم و به جای آنها تصمیم میگیریم.
همین است که هیچ وقت از زندگی خود لذت نمیبریم. چون همه چیز ما محصول تفکر و تصمیمگیری و مسئولیتپذیری دیگران شده است. بس است! کاش یک نفر پیدا شود و بلند در گوش ما فریاد بزند «بس است». چقدر میخواهیم به خاطر دیگران و به جای دیگران زندگی کنیم. آقاجان! هر کس مسئول زندگی خود است. لطفاً این قدر در زندگی یکدیگر سرک نکشیم. این قدر سنگ زندگی بقیه را به سینه نزنیم. بس است. کمی بار خود را به دوش بکشیم. کمی برای خود نفس بکشیم. زندگی دیگران مال آنهاست و از اسمش هم مشخص است «زندگی دیگران».
برای دیگران لالایی نخوانیم
لازم نیست باغچه دیگران را بیل بزنیم. لازم نیست آنقدر برای دیگران لالایی بخوانیم که خوابیدن از یاد خودمان برود. اگر تا این حد مسئولیتپذیر هستیم، بهتر است فکری به حال زندگی خودمان کنیم. بهتر است کمی مسئولیتپذیر باغچه خودمان باشیم و کمی آن را بیل بزنیم تا شاید علفهای هرز کمتر در فکر و زبانمان رشد کنند.
جالب است خیلی سریع هم نظرات و تصمیمات دیگران را میپذیریم و به راحتی برای زندگی آنها هم نظر صادر میکنیم. عقل ما در گوش و چشمهایمان خلاصه شده است. آنقدر بیمسئولیت شدهایم که هر چیز و هر کس را میبینیم، میپذیریم و سرلوحه زندگی خود قرار میدهیم.
دهنبین شدهایم
خیلی دهنبین شدهایم. هر حرفی را میشنویم و گوش میکنیم. بدون اینکه فکر کنیم آیا این توصیه به درد زندگی من میخورد یا نه، به سرعت آن را میپذیریم. اصلاً سرمان درد میکند برای چنین بیمسئولیتیهایی، چراکه راحتتر از مسئولیتپذیری و فکر کردن و جای خود تصمیم گرفتن است. دقیقاً کتابی شدهایم در مسیر باد. هر کس میآید ما را یک ورقی میزند و میرود و برعکس، به راحتی زندگی دیگران را ورق ورق میکنیم و از کنار آن میگذریم.
عینکهای ریزبینی برای ما هم خواهد بود
این زنجیره بیمسئولیتی دیگر مثل استخوان در بدن ما شده است و از ما جداشدنی نیست. آنقدر بیمسئولیت هستیم که به راحتی چشممان را میبندیم و دهان باز میکنیم و هر چه دل تنگمان میخواهد، میگوییم. فکر نمیکنیم حرفهای ما چه بار سنگینی بر دوش دیگری میشود. ما به همین راحتی بار مغز بیفکر خود را بر گردن دیگری آویزان میکنیم و حتی از این راحتتر بار حرفهای دیگران را به دوش میکشیم.
استخوانهای ما از این حجم سنگینی درد گرفتهاند، اما به روی مبارک خود نمیآوریم. بیمسئولیتتر از زبان ما هم وجود دارد و گوشهای ماست. چنان با لذت و هیجان حرف زندگی مردم را نقل مجلسهایمان کردهایم که نگو و نپرس. خیلی راحت بد زندگی مردم را میشنویم و کلی گوشهای خود را با این حرفها جلا میدهیم. جان میگیریم از شنیدن زیر و بم زندگی کسی که در جمع حاضر نیست. ما خیلی بیمسئولیت شدهایم و به خیالمان نیست که همین مجلس سرّ و راز زندگی دیگران را وسط گذاشتن برای خود ما هم اتفاق میافتد. یک روزی یک جایی راز زندگی ما را هم وسط میگذارند و با عینکهای ریزبینی به واکاوی زندگی ما میپردازند.
حرف خود را جایی بشنو که حرف مردم را میشنوی
اصلاً از قدیم میگویند: «حرف خود را جایی بشنو که حرف مردم را میشنوی.» به همین راحتی بر باد تکیه میکنیم و مسئولیت تصمیمگیری زندگی خود را به دست دوست و همسایه و فامیل میدهیم. همه فامیل همیشه همهچیزدان هستند. زمان هر کاری مشاوره تخصصی همان کار میشوند و شروع میکنند به توصیه کردن. یک نفر نیست به آنها بگوید اگر شما راه بلد هستی بپا مسیر خانه خودت را فراموش نکنی.
فیثاغورث زندگی مردم نباشیم
بس است این همه بیمسئولیتی و حرفهای بیهوده که اگر همه آنها را جمع کنی و ببری دکان سبزهفروشی حتی یک پر گندیده سبزی هم در ازای آن نمیدهند. بس است سر به زندگی دیگران گذاشتن و دخالت کردن. باباجان حواست به دو دو تا و چهار تای زندگی خودت باشد. لازم نیست فیثاغورث زندگی مردم باشی.
اگر خوب لالایی میخوانی چرا خودت بیخوابی؟
اگر به دقت نگاه کنیم در زندگی خود چنان بالا و پایینهایی پیدا میکنیم که به پر کردن چاله، چولههای زندگی دیگران نمیرسیم. مسئله مهم این است که چگونه مسئولیتپذیر زندگی خودمان باشیم. مسئولیتپذیری فقط در امروز و فردا شدن کارها نیست. مهمترین مسئولیتپذیری حفظ کردن زبانی است که میتواند تمام استخوانهای یک نفر را خرد کند.
زبان بسیار مسئولیت بالایی دارد. زبان اگر حفظ نشود میتواند یک نفر را چنان بیخواب کند و شب تا صبح او را در سیاهچال تاریکیهای حرفهایمان حبس کند که انگار صد سال است بیخواب شده است. اگر خوب دقت کنیم خود ما از سنگینی حرفهایی که شنیدهایم خیلی بیخواب شدهایم. پس اگر لالاییخوان خوبی هستیم فقط و فقط برای خودمان بخوانیم.
مرغ ما غازتر از مرغ همسایه است
همه چیز را برای مردم بزرگ میدانیم. بدیها فقط برای دیگران است و ما خوبترین هستیم. چشمهای ما عیبجوی خوبی برای مدیریت بحران زندگی مردم شده است. ایراد و کم و کاست زندگی خودمان به چشممان نمیآید و همیشه همسایه است که بچه بیادب دارد. همسایه است که نظم و تمیزی سرش نمیشود. همسایه است که بیمسئولیت است. اما این طور نیست.
کسی که به عیبجویی عادت دارد بیشترین مشکلات را در زندگی خود تجربه میکند. چون فقط چشمهایش برای زندگی دیگران کار میکند. کور خود و بینای دیگران است. بهتر است کمی به مرغ خانه خود توجه کنیم شاید غازتر از مال بقیه باشد.
مسئولیتپذیری مهمترین ویژگی یک انسان میتواند باشد. مسئولیتپذیر باشیم و خشم خود را سر دیگران تخلیه نکنیم. چون هیچکس مسئول مشکلات ما نیست. مسئولیتپذیر باشیم و زبان خود را کنترل کنیم. حرفهای ما میتواند ترسناکترین کابوس یک نفر باشد.
مسئولیتپذیر باشیم و کارهای خودمان را به موقع انجام دهیم تا بنده خدایی مجبور نشود بار کارهای ما را جابهجا کند. مسئولیتپذیر باشیم و مسئول زندگی خودمان شویم. هیچکس به نظارت و امر و نهیهای ما نیاز ندارد. چشمهایمان، حواسمان و نگرانیهایمان را جمع زندگی خودمان کنیم.
گردآوری و تنظیم: پارسی گو
منبع: روزنامه جوان