مجله اینترنتی پارسی گو: خروج مزدک میرزایی از کشور، ابتدا یک شوک خبری و بعد سوژه رسانه ها شد و بعضی به طنز لژیونر شدن مزدک میرزایی را بمب نقل و انتقالات فوتبال دانستند!
مزدک میرزایی، گزارشگر باسابقه ورزشی که در امر تهیه کنندگی نیز فعالیت میکرد بعد از قبول پیشنهاد حضور و همکاری در یکی از شبکههای فارسی زبان از ایران کوچ کرد و برای همیشه ایران را ترک کرد.
طبق گزارشی که ایلنا منتشر کرده است، مزدک میرزایی که از چندی پیش با اختلافاتی در صدا و سیما مواجه شده بود و فعالیتی در گزارشها و برنامههای ورزشی نداشت، در اقدامی عجیب این پیشنهاد را پذیرفت تا بعد از سالها مجبور به ترک ایران شود.
تائید رفتن مزدک میرزایی به شبکه ماهوارهای توسط دوستانش
توئیت های افراد نزدیک به مزدک میرزایی در رسانهها و جلد چند روزنامه ورزشی نزدیک به او ، نشان می دهد این مجری و همسرش احتمالا به لندن رسیدند تا او در شبکه ایران اینترنشنال برنامه ورزشی بسازد، به این امید که جای ۹۰ را بگیرند!
محمد تقوی: مزدک میرزایی از ساختمان ایران اینترنشنال هم دیدن کرد
محمد تقوی سرمربی پیشین تراکتورسازی آذربایجان شرقی ایران و کارشناس شبکه ی ایران اینترنشنال و بی بی سی خبر پیوستن مزدک به شبکه ی ایران اینترنشنال را تایید کرد. طبق اعلام تقوی مزدک میرزایی حتی از مقر این شبکه هم دیدار داشته است.
مزدک میرزایی بمب فصل نقل و انتقالات!
بر همین اساس، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: آخرین بار بهمن پارسال همدیگر را دیدیم. در حال ساخت مستندی درباره تاریخ دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس بود. ظهرش زنگ زد و جریان را گفت و اینکه میخواهد به عنوان روزنامهنگار من هم در این مستند در مورد پرسپولیس دهه ۷۰ حرف بزنم. آنقدر فروتن و بدون دک و پُز حرف میزد که نمیشد «نه» گفت.
غروب دفترش بودم. دومین همکاری مشترک بعد از مستند تاریخ تیمملی ایران. مثل همیشه با لبخند آرامی در را باز کرد و دست داد و خوشآمد گفت. یک واحد آپارتمان جمع و جور را برای ضبط انتخاب کرده بود. نه گریموری در کار بود نه دکور و صدابرداری. مثل خیلی دیگر از کارهایی که تقریباً با دست خالی ساخت.
مردی که فیلمبردار بود، میکروفن یقهایام را نصب کرد، مزدک کنارش نشست، سوالی میپرسید و من رو به دوربین پاسخ میدادم. بعد اصغر حاجیلو رسید که آن روزها سرپرست تیم استقلال بود. آنقدر شوخی کرد و خاطرات منشوری از تیم ملی اعزامی به جام ملتهای ۱۹۸۴ گفت که میرزایی از خنده ریسه میرفت.
خسته نشان میداد اما شبیه کسی نبود که قصد رفتن داشته باشد. اتفاقاً ساخت این مستند را جدی گرفته بود گرچه از عدم حمایت مالی و فقدان اسپانسر دلچرکین بود. با این همه جز رابطه کاری توام با احترام متقابل، رابطه دوستانه عمیقی نداشتیم که سفره دلمان را باز کنیم.
آنها که با مزدک میرزایی از نزدیک کار کردهاند میدانند که تفاوتی با همان مجری گزارشگر قاب تلویزیون نداشت. همیشه انگار از حمام بیرون آمده بود؛ آراسته، اتوکشیده،خوشپوش با میمیک چهره تقریباً ثابت و بدون فراز و فرود در لحن صدا و گزارش و همه چیز. خط کشیده. استاندارد.
اهل بحث و جدل نبود و در جلسات ساکت مینشست و یکی دو جمله بیشتر نمیگفت. آدم احساس میکرد از چیزی دلخور است و نمیگوید. خیلی اهل فضای مجازی نبود و دیر به دیر شبکه های اجتماعیاش را چک میکرد.
میدانستم برای ساخت مستندهایش چقدر اذیت میشود. لشکر یک نفره بیسر و صدا و بیادعایی بود. خبر رفتنش را که دیدم خیلی تعجب نکردم. برخلاف آنها که سر و صدا میکنند و هیاهو دارند، اتفاقاً آنها که سر به تو دارند تصمیمهای بزرگ و عجیب میگیرند. اولین قابی که تصور کردم این بود که با لباسهای کرم و روشن_رنگی که انگار بیشتر دوست داشت_ و کروات در استودیویی سفید و آبی رنگ نشسته، لبخند کنترل شدهای میزند و کارش را پی میگیرد.
آسمان اینور و آنور یکی است اما زمیناش نه. لابد فرق میکند که تا وقتی کسی پایش را آنور میگذارد پوست میاندازد و مثل چریکها حرف میزند اما بعید است مزدک میرزایی با آن شخصیت خونسرد بخواهد چیزی در مورد سازمانی که او را چهره کرد بگوید. او آنقدر نرمخو، مطیع، بدون جنجال و حاشیه و افتاده نشان میداد که شاید آخرین گزینه ای بود که میشد حدس زد، به شبکههای ماهوارهای بپیوندد. در مورد سازمان صدا و سیما چه راز مگویی ممکن است بداند و اصلاً مگر او را این اواخر بازی هم میدادند؟ او در مورد دلایل توقیف ۹۰ حرف میزند؟ حرفهایی که هرجا زده شود بهرحال مشتریهای پر ولعی دارد.
آیا میشود او را یکی دیگر از قربانیان ۹۰ به شمار آورد؟ مزدک دو بار در غیاب عادل فردوسی پور ۹۰ را اجرا کرد، دو اجرای بیهیاهو که اصلاً شکل ۹۰ نبود، تیپ شخصیتی او و عادل با هم تفاوت داشت اما او سالها پرسش برنامه ۹۰ را میخواند. یک آیتم یکی دو دقیقهای که معمولاً حرفهایها به آن تن نمیدهند آن هم در برنامهای که یک «رقیب» مجری و تهیه کنندهاش است اما مزدک میرزایی همین است؛ آرام و بیجنجال. یا همین بود؛ آرام و بیجنجال!
روزنامههای ورزشی عکس او را روی جلد زدند، در فصل نقل و انتقالات او بمب خبری شد. مهاجرت یک انتخاب شخصی است و هر کسی برای رفتن یا ماندن دلایل قانعکننده خودش را دارد اما این شکل جدایی مزدک میرزایی که یک سرمایه اجتماعی بود، خسارتبار است. باید مراقب سرمایههای دیگر بود.
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو