مجله اینترنتی پارسی گو: آرامش و عشق در زندگی مشترک در شرایط فعلی جامعه، گمشده ای است که همه در پی یافتن آن هستند. رسیدن به آرامش و عشق در زندگی مشترک در حقیقت راز موفقیت در زندگی مشترک است.
مشکل امروز جامعه و نیاز به عشق و آرامش
با توجه به این که ما در سال های اخیر، شاهد افزایش رشد طلاق در همه ی جوامع بوده ایم می توان گفت که امروزه بسیاری از روابط به راحتی به سوی جدایی کشیده می شوند و گویا این موضوع به امری عادی در جوامع مدرن تبدیل شده است. در واقع امروزه اکثر روابط عاشقانه دیگر همانند گذشته پایان خوشی را به همراه ندارند و بیشتر زوجین در میانه ی راه یکدیگر را ترک می کنند.
آمارهای ارائه شده در این خصوص به خوبی گویای این امر هستند چرا که نشان می دهند بیش از ۴۰ درصد از روابط عاشقانه ی امروزی تنها در عرض ۳ سال به پایان می رسند. این آمار می تواند بسیار وحشتناک تر از آن چه که تصور می کنید باشد زیرا سست تر شدن بنیان خانواده های امروزی را نشان می دهد.
در واقع امروزه انسان ها یاد گرفته اند به جای این که به اصلاح رابطه ی شان بپردازند و سعی در محکم تر نمودن آن داشته باشند تنها با یک مشکل کوچک یکدیگر را ترک نمایند.
اگر مانند بسیاری از افراد دیگر شما هم مدام در روابطتتان شکست می خورید و در گذشته ی خود، انبوهی از روابط نا تمام را پشت سر گذاشته اید یا کنجکاو هستید که بدانید چرا بیشتر روابط جامعه ی مدرن امروزی رو به سوی طلاق پیش می روند و یا در صدد هستید تا راهی را برای جلوگیری از گرفتار شدن در دام طلاق و جدایی بیابید و دوست ندارید آینده تان با چنین چیزهایی گره بخورد مطالعه ی ادامه ی این مقاله برایتان قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
مهم تر از همه این که با مطالعه ی این مقاله و فکر کردن به محتوای آن، شما یاد خواهید گرفت که چگونه مراحل مختلف روابطتان را مدیریت کنید تا بتوانید با آرامش هر چه تمام تر، این مراحل را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و به آرامشی بی نظیر در کنار پارتنرتان دست یابید. لذا این مقاله نه تنها به شما کمک می کند تا عیب و نقص رفتارتان را در روابط گذشته بیابید بلکه به عنوان چراغ راهنمایی خواهد بود که می تواند سبب شود در آینده رابطه ی پر بار و توام با آرامشی داشته باشید.
این مرحله هیجان انگیزترین قسمت یک رابطه است، هیجان این بخش از رابطه تا حدیست که حتی نمی توانید تصورش را هم بکنید؛ به طور کلی احساس عاشقانه ی بی نظیر و بی حد و حصری، رابطه را در اولین روزهایش به چیزی خارق العاده تبدیل می کند و لذا شما حس می کنید که واقعا نیمه ی گمشده ی خود را پیدا کرده اید.
همه چیز در روزهای اول آشنایی عاشقانه تر به نظر می رسد و گویا از جهانی دیگر آمده است. چمن سبزتر، هوا خوب تر و آسمان، آبی تر از قبل به نظر خواهند آمد و زندگیتان در رویای شیرینی غرق خواهد شد.
شما طرف مقابلتان را فردی آرمانی و رویایی می بینید که با همه ی انسان های دور و برتان فرق دارد. شما آینده ی خود را با او با شکوه و موفق تصور خواهید کرد و گویی همه چیز بر وفق مرادتان است.
در واقع در روزهای اول آشنایی، همه چیز رنگ و بوی دیگری دارد و شما به هیچ وجه متوجه خصلت های بد و یا عادات ناپسند طرف مقابلتان نمی شوید. چرا که او را فردی کامل و منحصر به فرد می بینید که با تمام انسان های دنیا فرق دارد.
مرحله ۱: جاذبه ی اولیه و جذب شدن به سوی طرف مقابل
در این مرحله، شما مانند آهن ربایی به سمت طرف مقابلتان جذب شده اید و آن قدر شیفته اش هستید که هر کاری از دستتان بر بیاید برای او انجام می دهید و حتی برای او حاضرید خود را به آب و آتش بزنید تا چیزی را که می خواهد برایش فراهم نمایید.
شما تنها بر نقاط مثبت و ویژگی های عالی طرف مقابلتان تمرکز می کنید و به آینده ای رویایی و زیبا به او فکر می کنید و نمی خواهید واقعیت ها را ببینید. بنابراین، هورمون هایتان آزاد می شوند و این آزاد شدن هورمون ها احساس خوبی را در شما به وجود می آورد و این احساس خوب تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که واقعیت ها یکی پس از دیگری خود را مانند کابوسی که هرگز دوست ندارید ببینید نشان دهند.
معلوم نیست که این مرحله چقدر طول خواهد کشید اما هر چقدر که طول بکشد توام با احساس بی نظیر و رویایی ای خواهد بود که می تواند بسیار دلچسب و لذت بخش باشد، با این حال، این مرحله با تمام لذت ها و جاذبه هایش با نمایان شدن واقعیت ها به اتمام خواهد رسید.
هنگامی که شما عاشق فردی می شوید و در رویای عاشقانه ی زندگی کردن با او غوطه ور می گردید، مغزتان دائما دوپامین و اکسی توسین تولید می کند که به هورمون های عشق معروف هستند.
در واقع این هورمون ها هستند که در مرحله ی اولیه رابطه تان باعث دوام آوردن و طولانی تر شدن رابطه می گردند چرا که شما را غرق در عشقی بی نظیر می کنند و باعث می شوند طرف مقابلتان را موجودی منحصر به فرد و جذاب ببینید.
متأسفانه ترشح این هورمون های عاشقانه در تمام طول رابطه ی تان ادامه نخواهد داشت و دیری نمی پاید که مغز ترشح این دو هورمون را متوقف می کند زیرا مغز تمام ما انسان ها یک مکانیزم حفاظتی دارد که وظیفه ی آن حفاظت از بدن ماست و لذا بر اساس همین مکانیزم، ترشح این هورمون ها به مدت طولانی چیز خوبی نیست.
بنابراین دیری نمی پاید که واقعیت ها خودشان را نشان می دهند. بنابراین با توقف ترشح این هورمون ها، همان طور که ما در رابطه ی خود پیش می رویم و به مراحل بعدی رابطه می رسیم آن چیزی که می تواند ما و معشوقمان را در کنار هم نگاه دارد چیزی نیست جز احساس امنیت.
در واقع اگر ما در کنار پارتنرمان احساس امنیت کنیم و با صحبت کردن با او به آرامش برسیم رابطه ی طولانی و با دوامی در کنارش خواهیم داشت چرا که در این صورت عشق در تمام وجودمان ریشه خواهد دواند. و اما شایع ترین اشتباهی که معمولا همه ی ما انسان ها در مرحله ی اول روابطمان مرتکبش می شویم، عدم پیروی از مرزهای شخصی مان است.
در واقع ما آن قدر در عشق طرف مقابل غرق می شویم و آن قدر او را خوب و بی نظیر می بینیم که به راحتی مرزهایمان را برایش کنار گذاشته و از حد و حدودمان می گذریم. ما آن قدر گرفتار عشق رویایی و خیالیمان می شویم که او را شایسته ی هر چیزی می دانیم و لذا کنار گذاشتن مرزهایمان را امری منطقی در نظر می گیریم و به راحتی این کار را انجام می دهیم.
این بزرگ ترین اشتباهیست که به عنوان یک انسان عاقل و بالغ مرتکب آن خواهیم شد چرا که باید این نکته را آویزه ی گوشمان کنیم که اگر فردی ما را واقعا می خواهد و واقعا دوستمان دارد باید همان گونه که هستیم ما را بپذیرد نه این که سعی در تغییرمان داشته باشد بنابراین نباید مرزهایمان را برای کسی کنار بگذاریم و یا خودمان را تغییر دهیم.
این مرزها می توانند از حد و مرزهای متفاوتی نظیر مسائل و ارزش های اخلاقی و یا برخی بایدها و نبایدها تشکیل شده باشند که برایتان مهم بوده و یا حیاتی هستند.
هنگامی که شما با کسی آشنا می شوید و در مراحل آغازین رابطه با او هستید برای این که دلش را به دست آورید و یا خود را با زندگی او هماهنگ کنید حد و مرزهایتان را کنار می گذارید و بسیاری از ارزش هایی را که تا دیروز رعایتشان برایتان حیاتی بود دور می اندازید تا فقط بتوانید نظر مثبت طرف مقابل را جذب کنید.
ممکن است در ابتدا هیچ مشکلی وجود نداشته باشد و شما از کاری که انجام داده اید راضی و خشحال باشید اما در دراز مدت، دور انداختن این حد و مرزها می می تواند منجر به از دست دادن عزت نفس، اعتماد به نفس و بروز افسردگی و پریشان حالی در شما شود زیرا حس خواهید کرد که بدون مرزهایتان دیگر هیچ ارزشی ندارید و به فردی بی ارزش تبدیل شده اید و لذا همین موضوع باعث می شود که طرف مقابل، کم کم جاذبه اش را در نزد شما از دست بدهد و احساساتتان نسبت به او کم رنگ شوند و پیش خود این طور حس کنید که او فرد مناسبی برای شما نیست.
بنابراین رعایت حد و مرزهای طرفین در برقراری ارتباطی موفق، موضوع بسیار مهمی است که نباید آن را دست کم بگیرید چرا که این موضوع گر چه در ابتدا می تواند پیش پا افتاده به نظر برسد اما بعدها می تواند سبب بروز مشکلات بزرگ و عدیده ای شود که رابطه را به منجلاب جدایی خواهد کشاند.
به عنوان مثال، اگر یکی از طرفین رابطه با توجه به مشکلات عدیده ای که در گذشته برای سلامتی اش پیش آمده بود اطلاعات بسیار زیادی در رابطه با نحوی حفظ سلامتی داشته باشد و طرف مقابلش نیز مدام در مورد خوردن غذاهای خوشمزه که برای بدن مفید نیستند صحبت کند، انتظارات خاصی در رابطه به وجود خواهد امد.
در واقع هنگامی که آنها وارد مراحل بعدی رابطه ی خود می شوند، مشکلات زیادی در بینشان به وجود خواهد آمد چرا که فردی که نسبت به عادت های غذایی کمتر سخت گیر است مدام غذاهای مضری را خریداری می کند که برای سلامتی خوب نیستند و طرف دیگر رابطه علاقه ای به خوردنشان ندارد و همین امر می تواند باعث بروز اختلاف در بین آن ها شود زیرا یکی به خوردن غذاهای سالم علاقه دارد تا بتواند زندگی سالم تری داشته باشد و دیگری می خواهد غذاهای خوشمزه ولو نا سالمی را مصرف کند که از خوردنشان لذت می برد.
حالا سوالی که پیش می آید این است که چگونه ما می توانیم آرامش را در مرحله ی اول رابطه مان به وجود آورده و برقرار سازیم؟
برای برقراری آرامشی بلند مدت در مرحله ی اول رابطه تان که تا مدت ها و در مراحل بعدی نیز باقی بماند باید ابتدا حد و مرزهایتان را برای طرف مقابل تشریح نموده و پارامترهای خود را برایش توضیح دهید تا پارتنرتان بداند که چه چیزهایی برایتان اهمیت دارد و از چه چیزهایی نمی توانید بگذرید و برایتان قابل بخشش نیستند.
توضیح این مسایل و نشان دادن حد و مرزهایتان به طرف مقابل باعث می شود که آن ها انتظارات معقول و منطقی ای از شما داشته باشند و هرگز چیزی را که بیش از حد توانتان است از شما طلب نکنند و یا انتظارات نا معقولی نداشته باشند چرا که می دانند در این صورت شما را از دست خواهند داد.
در واقع این موضوع که ارتباطتان چگونه و از کجا آغاز شده و چطور شکل گرفته و یا این که در اوایل رابطه تان چه احساسی دارید هیچ اهمیتی ندارد و آن چه مهم است این است که چگونه می خواهید در ادامه به ارتباطتتان با شریک عشقی خود ادامه دهید، چگونه می خواهید با او زندگی کنید و آیا در نظر دارید که ترجیحات و خواسته هایتان را صادقانه با او در میان بگذارید یا نه.
در واقع آن چه پس از شروع یک رابطه ی عاشقانه اهمیت دارد این است که در بیان خواسته ها، نیازها و حد و حدودتان به طرف مقابل با او صادق باشید و از خودتان در نظر وی، چیزی که نیستید نسازید چرا که با انجام این کار در ادامه ی رابطه قطعا به مشکل بر خواهید خورد.
بنابراین شما به عنوان یک طرف رابطه، باید این فرصت را به طرف مقابل بدهید که بدون هیچ گونه ماسکی، خود واقعیتان را بشناسد و اگر شما را دوست دارد به خاطر خودتان و با توجه به خواسته ها و نیازهایتان دوست داشته باشد نه این که در رویاهایش از شما چیزی بسازد که اصلا واقعیت ندارد.
نکته ای که در شروع هر رابطه ای از اهمیت بسزایی برخوردار است این است که سعی کنید هویت و شخصیت واقعی خود را حفظ کنید و آن را به خاطر هیج کس و هیچ چیز تغییر ندهید زیرا این همان چیزی است که باعث جذب سایر افراد به سوی شما خواهد شد و بهتر است این نکته را همواره به خاطر بسپارید که کسی که مدام شخصیت خود را به خاطر این و آن تغییر می دهد به هیچ وجه برای دیگران جذاب نخواهد بود.
سعی کنید همواره در تفهیم مرزهایتان به طرف مقابل با او صادق باشید و از بیان حرف ها به صورت سر بسته و مبهم اجتناب نمایید تا پارتنرتان کاملا منظور سخنانتان را درک کند و به طور دقیق با بایدها و نبایدهایتان آشنا شود. علاوه بر این همواره در جایی که لازم است به جای اتخاذ تصمیمات عاشقانه و از روی احساسات، بر اساس عقل و تدبیرتان تصمیم بگیرید تا بعدها دچار پشیمانی و عذاب وجدان نشوید.
این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید که رابطه ای برای مدت طولانی دوام خواهد داشت که در کنار احساسات عاشقانه با عقل و تدبیر هم همراه باشد. به یاد داشته باشید که درهر رابطه ای همواره باید به تفاوت ها احترام بگذارید و این را به خاطر داشته باشید که قرار نیست همه مثل شما فکر کنند و ممکن است طرز تفکر طرف مقابلتان در رابطه با موضوعات مختلف کاملا با شما فرق داشته باشد.
علاوه بر این بهتر است بر روی صفات شخصیتی خود تمرکز کنید تا با پرورش جنبه های خوب هویتتان به فردی کاملا ایده ال تبدیل شوید که هر کس به سرعت به سویش جذب شده و از برقراری ارتباط با او افتخار می کند.
تمرکز بر چنین چیزهایی در کنار آگاهی از تفاوت های دیگران و احترام به این تفاوت ها می تواند سبب شود که رابطه ای پایدار و بلندمدت داشته باشید و از زندگی در کنار طرف مقابلتان احساس آرامش کنید.
مرحله ۲: کشمکش قدرت ها
در جهان مدرن امروزی که همه چیز بر پایه ی سیاست بنا نهاده شده کشمکش قدرت ها چیز چندان جذابی برای هیچ کس نیست و هیچ کسی دوست ندارد گرفتار چنین مباحثی شود، لکن این امر ورای ناخوشایند بودنش مدام در روابط امروزی اتفاق می افتد و لذا باید مورد بحث قرار گیرد.
پس از پایان مرحله ی اول یعنی همان مرحله ی ترشح هورمون های عاشقانه که به آن مرحله ی ماه عسل هم می گویند زوج ها اندکی عاقل تر و آرام تر می شوند و لذا سعی می کنند نگاه واقع بینانه و عاقلانه تری به رابطه ی خود و رفتارهای طرف مقابلشان داشته باشند و این درست همان نقطه ایست که باعث آغاز ماجراها و جنگ و جدال ها می شود.
در این مرحله بسیاری از زوج ها سعی می کنند طرف مقابلشان را تغییر دهند تا او را به همان چیزی که می خواهند و یا در ذهنشان از او ساخته بودند تبدیل کنند و به این ترتیب بتوانند نیازها و خواسته هایی را که در سرشان است بر طرف نمایند. اگر تا کنون در چنین رابطه ای بوده اید و این اتفاق برایتان پیش آمده یعنی اگر در رابطه ی قبلیتان سعی در تغییر طرف مقابل داشته اید یا او می خواسته شما را تغییر دهد قطعا به خوبی می دانید که این کشمکش ها چگونه است و چه پایانی دارد. با این حال، همه از عواقب چنین جنگ و جدال هایی آگاه نیستند و لذا با تمام وجود تلاش می کنند تا از معشوقشان آن چیزی را که می خواهند بسازند.
رابرت گرین، یکی از متخصصین این عرصه در کتاب خود تحت عنوان “قوانین طبیعت بشر” ادعا می کند که تلاش برای نفوذ به ذهن دیگران و تحت تملک در آوردن آن ها به نحوی که تابع شخص شوند و از حرف ها و دستوراتش پیروی کنند در واقع جزو طبیعت انسانی است، بنابراین همه می خواهند این کار را انجام دهند یعنی طرف مقابلشان را تحت تملک خود در آورند، رفتارش را بر طبق میل خود تغییر دهند و او را به فردی تابع و مطیع تبدیل نمایند و هیچ کس هم فکر نمی کند که شاید بروز چنین رفتاری کاملا اشتباه باشد.
اگر چه این نکته به نظر منطقی و معقول می باشد، لکن بروز چنین چالشی، می تواند مرحله ی دوم یک رابطه عاشقانه را به مرحله ی خطرناکی تبدیل نماید. بنابراین یکی از چالش های موجود که مدام در روابط امروزی سر بر می آورد و باعث خراب شدن رابطه می شود، ناتوانی مان در تغییر طرف مقابل و تغییر او به صورتی که می خواهیم است. این امر سبب می شود که روابط ما با مشکلات فراوانی برخورد نمایند زیرا طرفین نمی خواهند این موضوع را بپذیرند که طرف مقابلشان خمیر بازی نیست که هر طور آن ها می خواهند شکل پیدا کند.
بسیاری از مردم سعی می کنند لیستی از آمال و آرزوهایی را که نتوانسته اند در روابط گذشته شان به آن ها جامه ی عمل بپوشانند تهیه نمایند و سپس تمامی آن ها را از طرف مقابلشان طلب کنند. در واقع آن ها می خواهند تمام عقده های به جای مانده از روابط قبلی خود را هم اکنون در رابطه جدید بر طرف کنند و هر آرزویی را که نتوانسته اند به آن دست یابند از طرف مقابلشان می خواهند. همین امر سبب می شود که بسیاری از زوج های امروزی در همین مرحله با شکست مواجه شده و از یکدیگر جدا شوند و لذا هرگز به مرحله ی بعدی رابطه شان یا همان مرحله ی سوم پای نگذارند.
در واقع بیشتر روابط امروزی به همین دو مرحله محدود می شود و پس از آن زوجین از هم جدا شده و به دنبال فرد دیگری خواهند بود که بتواند آن ها را به آرزوهای ریز و درشتشان برساند. واقعیت این است که بسیاری از پارتنرها در این مرحله بالاخره دست از تلاش برای تغییر طرف مقابلشان برداشته و او را به حال خود رها می کنند و چون عشق آتشین مرحله ی اول رابطه نیز در این مرحله رو به افول نهاده پس معشوقشان را کنار گذاشته و به دنبال شخص بهتری می گردند.
در این مرحله دیگر آن ها بر روی ویژگی های مثبت و نکات برجسته ی شریک زندگیشان تمرکز نمی کنند و مدام از خوبی های او برای خود رویاهای بزرگ نمی سازند بلکه به جای آن بیشتر بر روی عادات و رفتارهای نا مطلوبش تمرکز می کنند و به اصطلاح از کاه کوه می سازند و او را بسیار بدتر از آن چه هست تصور می کنند. همین موضوع باعث می شود که در ابتدا سعی کنند او را به همان چیزی که تصور می کردند تبدیل کنند و پس از اینکه از تغییر او نا امید شدند از کشمکش ها و جدال های درونی با خود دست کشیده و رابطه شان را با او تمام می کنند زیرا این طور فکر می کنند که دیگر با او آینده ای نخواهند داشت.
در مرحله دوم روابط ( یعنی مرحله کشمکش قدرت ها)، از آن جا که هر دو طرف تمایل دارند تا حرف ها و احساساتشان توسط طرف مقابل شنیده شده و به احساسات، عواطف و تمایلاتشان اهمیت داده شود و در واقع از آن جا که در این مرحله بر خلاف مرحله ی اول، آن ها فقط خود را می بینند، تنش ها و کشمکش های موجود در بین آن ها افزایش می یابد زیرا هر کدام فقط خودشان را بر حق می بینند و طرف مقابلشان را همچون دشمن می پندارند.
چیزی که از دید یکی از پارتنرها در واقع یک مسئله ی کوچک و پیش پا افتاده به نظر می رسد با عدم توجه طرف مقابل و عدم درک احساسات وی، می تواند به یک مشکل و معضل بسیار بزرگ و حل نشدنی تبدیل شود که همه چیز را رو به سوی نابودی پیش ببرد.
در واقع در این مرحله هر دو طرف همانند باروتی هستند که فقط به یک جرقه نیاز دارند تا همه چیز را خراب کنند. آن ها به هیچ وجه نمی توانند بپذیرند که همه چیز بر طبق میل و خواست طرف مقابلشان باشد و احساسات و نیازهایشان نادیده و یا دست کم گرفته شود. همین مسئله در اغلب موارد باعث می شود که دو نفر به سرزنش یکدیگر بپردازند و مدام طرف مقابلشان را تحقیر کرده و به او تهمت بزنند. لذا طرف مقابل نیز تلاش می کند تا با بروز رفتارهای مشابه، طرز برخورد آن ها را جبران نماید و چنین رفتارهایی می تواند باعث بروز مسایل لاینحلی در بین دو نفر که رابطه ای عاشقانه با هم دارند بشود
اما سوالی که در این مرحله از روابط عاشقانه به وجود می آید این است که چگونه می توان آرامش خود و طرف مقابل را در مرحله ی دوم روابط حفظ نمود
در این مرحله نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که بتوانید احساسات و عواطف خود را تا جایی که می توانید کنترل کنید و از بروز رفتارهای پرخاشگرانه و ستیزه جویانه اجتناب نمایید چرا که چنین رفتاری همه چیز را بدتر خواهد کرد.
سعی کنید تمام تمرکزتان را بر روی ایجاد و حفظ یک رابطه ی شاد و سالم بگذارید و برای داشتن چنین رابطه ای از هیچ تلاشی مضایقه نکنید و در عین حال تلاش کنید تا طرف مقابلتان را به سوی مسیر داشتن یک رابطه ی درست هدایت نمایید تا هر دوی شما بتوانید از داشتن رابطه ای پر شور و در عین حال کنترل شده لذت ببرید.
اگر فکر می کنید شریک عشقیتان شما را درک نمی کند، مدام کاری را که دوست ندارید انجام می دهد و یا یک اشتباه را بارها و بارها تکرار می کند همان طور که در مرحله ی اول عنوان شد به جای این که او را ترک کرده و رابطه تان را با وی تمام کنید سعی کنید او را تغییر دهید و یا صحبت کردن و تلاش کاری کنید تا رفتارش را عوض کند.
این نکته را به خاطر داشته باشید که همیشه برای ترک کردن پارتنرتان وقت هست و هر زمان که اراده کنید می توانید این کار را انجام دهید اما آن چه مهم است و از شما یک انسان می سازد این است که در رابطه بمانید و با سعی و تلاش، طرف مقابلتان را متوجه اشتباهاتش کنید و با او یک رابطه ی بلندمدت و خوب بسازید.
سعی کنید همواره در هر رابطه ای که هستید احساساتتان را صریحا بر زبان بیاورید و با معشوقتان در مورد این که چقدر دوستش دارید و چقدر از بودن در کنار او احساس آرامش می کنید سخن بگویید چرا که بر زبان آوردن این سخنان باعث می شود که رابطه ای باز، صادقانه و صریح داشته باشید که هیچ چیزی در آن به صورت پنهانی یا یک راز باقی نمانده و هر دو طرف به خوبی از احساسات و عواطف هم آگاه هستند.
از جهتی بر زبان آوردن این سخنان باعث می شود که طرف مقابل نیز جرات لازم را پیدا کرده و از عشق و علاقه اش با شما سخن بگوید. بنابراین بهتر است حتما این کار را برای داشتن رابطه ای با دوام و بلندمدت انجام دهید چرا که به زبان آوردن احساسات سبب می شود که بتوانید طرف مقابلتان را به خوبی درک کنید.
اگر شما از رازها و احساساتتان با هم سخن نگویید چطور می توانید بفهمید که در ذهن پارتنرتان چه می گذرد و وقتی هم ندانید که او به چه چیزی فکر می کند و یا از چه چیزی ناراحت است هرگز نمی توانید ناراحتی اش را برطرف کرده و یا مشکل را حل نمایید و لذا همه چیز بدتر و بدتر خواهد شد.
درست است که ماندن در یک رابطه و اصلاح آن و حرکت به سوی جلو می تواند بسیار سخت باشد و نیاز به تلاش زیادی دارد که هر دو طرف باید برای با دوام تر شدن رابطه شان انجام دهند لکن اگر می خواهید کنار هم بمانید و اگر می خواهید همه چیز را تنها با پارتنرتان و نه کس دیگری تجربه کنید هیچ چیز برایتان دشوار نخواهد بود.
شما به راحتی می توانید با تلاش مضاعف بر همه ی مشکلات غلبه کنید و به آرامشی بی نظیر در کنار او دست یابید. برای رسیدن به چنین هدفی حتما این نکته را به خاطر بسپارید که باید به خواسته ها، بایدها و نبایدهای طرف مقابلتان احترام بگذارید و هرگز نباید از حد و مرزهای او عبور کنید. در عین حال او نیز باید خود را به حد و حدودتان متعهد بداند و از شما خواسته ی نامعقولی که در توانتان نیست نداشته باشد.
علاوه بر این در تمام مسایل باید همانند یک تیم وارد عمل شوید و کارهای انفرادی و یک نفره را کنار بگذارید. نباید کاری کنید که پارتنرتان حس کند در تمام زندگی تنهاست و تمام کارها را باید خودش به تنهایی به دوش بکشد بلکه بهتر است همانند یک حامی همواره در کنار او باشید.
مرحله ۳: عشق هماهنگ و متعادل
پس از گذر از مرحله ی مبارزه قدرت ها، می توانید با خیال راحت با عشقتان وارد مرحله ی سوم رابطه یا همان عشق هماهنگ و متعادل شوید. شما زمانی وارد این مرحله می شوید که یاد بگیرید در بیشتر مراحل زندگی و در بیشتر اتفاقات روی داده، با عشقتان هماهنگ بوده و در کنار او از مصائب و مشکلات زندگی مشترک عبور نمایید.در واقع شما و عشقتان زمانی به این مرحله می رسید که به درک متقابل رسیده باشید و این درک متقابل در جای جای زندگیتان جای گرفته باشد.
این هماهنگی می تواند در مسایل مختلفی از موضوعات اعتقادی گرفته تا مسایل روزمره ی زندگی خود را نشان دهد و لذا شما زمانی وارد این مرحله می شوید که در همه ی موضوعات با هم هماهنگ باشید. به عنوان مثال مسئله ی کوچکی مثل پخت و پز را در نظر بگیرید. حتی در چنین مسئله ی کوچکی هم به توافق و هماهنگی نیاز است.
مثلا شما وظیفه ی پخت غذا را بر عهده ی شریک زندگیتان می گذارید زیرا او از این کار لذت می برد و برای جبرانش، خودتان وظیفه ی شستن ظرف ها را بر عهده می گیرید تا بتوانید با او هماهنگ باشید.
علاوه بر این ها شما باید در موضوعات و مسائل دیگر نیز با شریک عشقیتان به توافق برسید تا بتوانید با سربلندی از این مرحله نیز عبور کنید. به عنوان مثال شما با هم توافق می کنید که ۳ یا ۴ بار در هفته رابطه ی جنسی داشته باشید و یا یک شب را در هفته به خودتان اختصاص دهید و آن شب به رستوران مورد علاقه ی خود بروید و یا کارهایی که دوست دارید را انجام دهید.
اگر چه تا اینجای کار ممکن است همه چیز بی عیب و نقص و کامل به نظر برسد اما همین بی عیب و نقص بودن می تواند مشکل ساز شود زیرا نشان می دهد که یک جای کار می لنگد. یکی از چالش های موجود در ارتباطات امروزی که می تواند به طور ناگهانی یک رابطه ی خوب را از هم بپاشاند فقدان هیجان و خسته کننده شدن رابطه است.
چنین موضوعی می تواند به راحتی رابطه را رو به زوال بکشاند چرا که انسان بر اساس طبیعت خود ذاتا موجودی تنوع طلب و خواهان هیجان است و از انجام کارهای روتین و عادی هر روزه به سرعت خسته می شود. بنابراین همان طور که رابطه ی شما و معشوقتان به سوی پایداری و تعادل پیش می رود می تواند هیجان خود را از دست داده و خسته کننده و روزمره شود.
شما عادت می کنید که کارهای خاصی را در زمان خاصی انجام دهید و لذا دیگر، آن کارها مانند روزهای اول رابطه باعث به هیجان در آمدن شما نمی شوند و برایتان ارزشی نخواهند داشت و به کارهایی معمولی بدل خواهند گردید و همین موضوع می تواند رابطه تان را خراب کند.
گینی سیلز، یکی از نویسندگان بین المللی فعال در این عرصه، که کتاب وی تحت عنوان چگونه ازدواجی غنی داشته باشیم به سرعت توانست رکورد فروش را بشکند می گوید چگونه افراد دیگر می توانند ازدواجی شیرین، غنی و پر بار داشته باشند اما تو نمی توانی ؟ او می گوید آن چه که می تواند دو نفر را در کنار هم نگاه دارد هماهنگی و هارمونی آن ها در کارهاست. زیرا دو نفر که بر سر هیچ موضوعی توافق ندارند هرگز نمی توانند در کنار هم دوام بیاورند لکن در کنار این هماهنگی ها و سازگاری ها، آن چه که یک رابطه را جذاب و دلپذیر می کند وجود تفاوت هاست زیرا این تفاوت ها باعث می شوند که رابطه از حالت خسته کننده ی خود در بیاید و هرگز جذابیتش را برای طرفین از دست ندهد.
همین تفاوت هاست که باعث می شوند ماندن در کنار یک نفر برایمان جالب باشد زیرا با وجود سازگاری ها ما این تفاوت ها را دوست داریم. واضح است که نداشتن هیجان در رابطه و یا خسته کننده شدن آن برای طرفین در این مرحله می تواند دو نفر را از یکدیگر دور کند و به جای این که آن ها معشوق هم باشند بیشتر به رباتی تبدیل شوند که یاد گرفته اند در کنار هم وقت بگذرانند.
همین امر سبب می شود که در این مرحله از رابطه با وجود عشق و علاقه ای که در بین طرفین وجود دارد خیانت ها خودشان را نشان دهند.
زیرا ممکن است طرفین رابطه به سوی کسانی جذب شوند که از نظرشان تازگی دارند و می توانندهیجان بخش زندگیشان باشند و با انجام اولین خیانت و دروغ، رابطه ای که تا این مرحله پا بر جا مانده بود می تواند به راحتی از هم بپاشد و نابود شود.
و حالا سوالی که پیش می آید این است که چگونه می توان آرامش را در مرحله ی سوم رابطه برقرار نمود و با آرامش از این مرحله نیز عبور کرد
ما انسان ها ذاتا طوری خلق شده ایم که به رمز و راز و تنوع و هیجان علاقه مند هستیم و این چیزها همانند آهن ربایی ما را به سوی خود جلب می کنند. بنابراین طوری به سمت این چیزها می رویم که گویی هیپنوتیزم شده ایم و اگر چنین چیزهایی در زندگیمان وجود نداشته باشد افسرده و کسل می شویم و امید خود را به عنوان یک انسان از دست می دهیم.
بنابراین اگر می خواهید رابطه تان در مرحله ی سوم از هم نپاشد و با موفقیت وارد مراحل بعدی شوید باید خلاقیت داشته باشد و با ابتکار عمل، معشوقتان را به سوی خود جذب کنید تا به سمت دیگران نرود. شما باید همواره برای او جذاب و هیجان انگیز باشید و به اصطلاح چیزی در آستین داشته باشید تا او از ماندن در کنارتان خسته نشود و از این که با شماست لذت ببرد. به عنوان مثال در این مرحله می توانید با پارتنرتان به سفر بروید تا او را از حس و حال زندگی عادی بیرون آورده و در عین حال تجارت و خاطرات جدیدی با هم داشته باشید.
این نکته را همواره به یاد داشته باشید که خاطرات در حفظ یک رابطه تاثیر قدرتمندی دارند و هر چقدر که بتوانید خاطرات خوب تری را در ذهن پارتنرتان حک کنید احتمال با دوام تر شدن رابطه تان و ماندن او در کنار شما بیشتر است. بنابراین با انجام کارهایی نظیر برنامه ریزی یک سفر می توانید او را سورپرایز کرده و به زندگی خود و او هیجان ببخشید.
این کار نه تنها معشوقتان را به شما وابسته تر می کند بلکه برای شما نیز تنوعی خواهد بود و بعدها از به یاد آوردن تک تک لحظاتش لذت خواهید برد.
همواره این نکته را به خاطر داشته باشید که کلید موفقیت و داشتن یک رابطه ی بلندمدت، این است که بتوانید با هم رشد کنید و در کنار یکدیگر به پیشرفت های بعدی دست پیدا کنید نه این که بخواهید از معشوقتان به عنوان یک پله یا نردبان استفاده کنید و با استفاده از او به مدارج بالایی دست یابید. زیرا این کار نه تنها از نظر اخلاقی درست نیست بلکه باعث می شود رابطه تان به سرعت در منجلاب جدایی غوطه ور شود زیرا هیچ کس دوست ندارد که طرف مقابلش تنها به رشد و پیشرفت خود فکر کند.
به عنوان مثال، باید با یکدیگر در سمینارهای رشد و پیشرفت شخصی و تورهای مطالعه ی کتاب شرکت کرده و حتی می توانید برای افزایش انسجام رابطه تان با هم کسب و کار جدیدی را آغا کنید و دست در دست هم نه تنها از زندگی شخصی و رابطه ی عاشقانهتان لذت ببرید بلکه به پیشرفت های اقتصادی نیز دست پیدا کنید.
انجام چنین کارهایی سبب می شود که هر دوی شما چه در زندگی شخصی و چه در مسیر شغلی و زندگی اجتماعیتان در یک جهت حرکت کنید و همانند یک روح در دو بدن باشید که امکان جدا کردنشان از هم وجود ندارد. در واقع به اشتراک گذاشتن علائقتان با یکدیگر سبب می شود که از لحاظ روحی به هم نزدیک تر شوید و با شناخت و درک متقابل به پیشرفتی عظیم و وصف ناپذیر دست یابید.
در کنار این با هم بودن و با هم پیشرفت کردن که باعث نزدیک شدنتان به یکدیگر می شود، باید سعی کنید علائق شخصیتان را نیز کنار نگذارید چرا که همین علائق شخصی به هویتتان شکل می دهند. یعنی نباید به خاطر طرف مقابلتان و یا به خاطر علائق و چیزهایی که دوست دارد کاملا خود را وقف آن چیزها نموده و علائق شخصی خود را کنار بگذارید زیرا در این حالت همانند فردی خواهید بود که هویت خود را از دست داده و هویتی ندارد.
از دست ندادن هویتتان به عنوان یک انسان سبب می شود که در هنگام مکالمه با شریک زندگیتان همواره چیزهای جدیدی برای گفتن داشته باشید زیرا با دنبال کردن علائقتان، از تجربیاتی برخوردار خواهید بود که می توانید در موردشان سخن بگویید و همین موضوع باعث می شود که طرف مقابلتان، بیشتر شیفته ی شما شود زیرا شما از تجربیات و ویژگی هایی برخوردارید که برایش جدید هستند و تا کنون آن ها را در فرد دیگری ندیده و خودش نیز فاقد آن هاست.
سخن پایانی
این نکته را به خاطر داشته باشید که پا نهادن و رد شدن از هر کدام از این مراحل ارتباطی به هیچ وجه کار ساده ای نیست و به عشق و علاقه و تلاش بی پایانی نیاز دارد که هر کسی نمی تواند آن ها را در وجود خود داشته باشد. اما به نظر من هر انسانی باید این چیزها را در زندگی اش امتحان کند و با تلاش و کوشش مضاعف سعی کند برای یک بار هم که شده رابطه ای جدی و توام با شور و عشق و علاقه را با طرف مقابلش آغاز کند که پایانی خوش را به همراه داشته باشد نه این که فقط وارد روابطی دو سه روزه شود که نه تنها هیچ سرانجامی ندارند بلکه کوهی از غم و افسردگی را نیز برایمان به ارمغان می آورند.
پس بهتر است شما هم برای یک بار هم که شده در رابطهتان مراحل بالا را امتحان نموده و سعی کنید با پارتنرتان از این مراحل رود شوید و به عشق و علاقه ای جاودانی و ابدی دست یابید.
گردآوری و تنظیم: پارسی گو
منبع: مجله آلامتو. (سهیلا دوست پژوه)