مجله اینترنتی پارسی گو: نسخه خطی در حقیقت گنجینه ای از اطلاعات و میراث ارزشمندی از گذشتگان است که هم باید در حفظ و نگهداری آن کوشید و هم باید به تصحیح و انتشار آن همت گمارد. در این مقاله کوشش می شود تا به اهمیت تصحیح نسخه خطی و روش انجام آن پرداخته شود.
نسخه خطی چیست؟
دَستنِوِشته یا دستنویس یا نُسخه خَطی یا مخطوطه به کتابها و نوشتههایی میگویند که بهوسیله گونهای قلم و با دست نوشته شده باشد.
دستنویسی در خاورزمین و به ویژه ایران پیشینهای بسیار کهن دارد. در روزگاران کهن فرمانروایان معمولاً در دربار خود دیوان نگارش (دبیرخانه) برپا میکردند تا نگارندهها در آن به نوشتن دستنوشتهها یا رونویسی آنها بپردازند. پدید آوردن رونویسهای نفیستر از روی دستنویسهای پیشین یکی از فعالیتهای دلخواه درباریان پیشین یوده است.
مفهوم دستنوشته را در بیشتر زبانهای اروپایی با واژه لاتینی manuscript بیان میکنند که از دو واژه manu- (دست) و script (نوشته) تشکیل شدهاست.
دستنوشتههای فارسی
دستنوشتههای فارسی بسیاری اکنون در ایران، هند، افغانستان، ترکیه و دیگر کشورها در قالب کتاب، مرقع یا تکبرگ وجود دارد که در بهترین موزهها و کتابخانهها نگهداری میشود و از ارزش بالایی برخوردارند.
از نسخههای خطی موجود در ایران تعداد ۳۲۰ هزار عدد دارای شماره ملی هستند.
رئیس کتابخانه ملی ایران از وجود حدود ۲ میلیون نسخه خطی ایرانی در شبه قاره و آسیای میانه خبر داده و از وضعیت «اسفبار» نگهداری از آنها سخن گفتهاست. به گفته او، حدود یک میلیون نسخه خطی فارسی یا عربی متعلق به ایران، در هند و پاکستان و حدود ۵۰۰ هزار نسخه خطی هم به همین شکل در آسیای میانه وجود دارد. به گفته او ۲۶۰۰ نسخه خطی نادر و نفیس نیز مربوط به ایران در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود، و در اسپانیا این تعداد بیشتر است.
دکتر صلاح الدین منجّد از محققان دانشمند و پرکار عرب است که در محافل علمى و ادبى به خوبى شناخته شده و آثار مطبوع وى چه مؤلفات شخصى و چه کتبى که به تصحیح و تحقیق وى منتشر شده، فراوان است. دکتر منجد اهل سوریه بوده که سالها در قاهره اداره قسمت نسخههاى خطى اتحادیه عرب را بر عهده داشته است.
رسالهاى که ترجمه فارسى آن تقدیم خوانندگان مىگردد، نام اصلیاش قواعد تحقیق المخطوطات است که به زبانهاى گوناگونى ترجمه و در آن، حدود کار تصحیح و تحقیق به دقت تعیین شده و تمام نکاتى را که هر محقق باید در کار تصحیح رعایت کند، آشکارا و با ذکر مثال بیان گردیده است. (مترجم)
یک ربع قرن است که اعراب براى بررسى و نشر میراث علمى و ادبى خود کوششى آغاز کردهاند، در حالى که خاور شناسان بیشتر از صد سال، پیش از آنان به بررسى و نشر این میراث پرداخته بودند. گرچه گروهى از این خاور شناسان در لغت عرب یا شناخت متون ضعیف بودهاند، ولى با پیروى از شیوه دقیق علمى توانستهاند قسمتى از متون عربى را تصحیح و منتشر کنند.
عرب در تصحیح و انتشار متون، خواست شیوه خاور شناسان را دنبال کند.عدهاى دانشمند که به شیوه علمى آشنا بودند در کار خود موفّق شدند، و گروه دیگربه واسطه کمى اطلاع از این شیوه علمى، که پیروى از آن براى تصحیح و انتشارمتون بر هر محقق لازم است، در این کار شکست خوردند. بنابراین براى پرده پوشى بر نقص خود کوشیدند تا کار خاور شناسان را نادیده انگارند یا به مسخره بگیرند.
کوچک شمردن کار خاور شناسان و انکار شیوه علمى آنان به واسطه نادانى گروهى از این شیوه علمى و دلبستگى به سنّتهاى غلط گذشته تا بدانجا بالا گرفت که هر مصحح و ناشرى در کار خود شیوهاى را برگزید و پنداشت راه تازهاى ابتکار کرده است.
انصاف آن است که به فضل تقدم خاور شناسان که از قرن گذشته براى انتشارمتون عربى آغاز شده اعتراف کنیم، زیرا آنان نخستین کسانى بودند که ما را متوجه متون عربى و نوادر مخطوطات نمودند و متونى در دسترس ما گذاشتند که شناسایى آنها بدون کمک ایشان ممکن نبود. خاور شناسان براى انتشار متون عربى شیوهاى به کار بردند که در اروپا براى انتشار متون کلاسیکى لاتینى و یونانى از آن پیروى مى شد. این شیوه دقیق در تصحیح متون، امانت را تضمین مى کرد و متن منتشر شده را همچنانکه در اصل تدوین شده بود، به دست مى داد.
در این قرن گروه خاور شناسان آلمان DMGبراى انتشار متون عربى در سلسله انتشارات اسلامى Bibliotheca-Islamicaزیر نظر خاور شناس بزرگ ه. ریتر و گروه «گیوم بوده» Association Guillaume Bude در فرانسه از این شیوه پیروى کرده و مى کنند، و درگذشته تمام خاور شناسان از آن پیروى کردهاند.
با آنکه پیروى از این شیوه علمى که مورد قبول خاور شناسان بوده و اطلاع به قواعد تصحیح متون و برگزیدن مطالب درست، بر هر مصحح و محقق فرض است،ولى آنان که در کار تصحیح این شیوه را دنبال کرده باشند اندکند.
چون اکنون در کشورهاى عربى نهضت علمى نیرومندى آغاز شده و گروه زیادى به تصحیح و انتشار متون قدیمى پرداختهاند، و شیوههایى که این ناشران پیروى مى کنند – همان طور که گفتیم – متفاوت است، از تنظیم قواعد علمى دقیقى که مورد قبول اهل تحقیق باشد چارهاى نیست. بنابراین براى آنکه شیوههاى بررسى و انتشار متون یکى گردد، این قواعد را پیشنهاد مى کنیم. قواعدى که نتیجهاش یکى شدن شیوههاى انتشار و معرفى متون است، و ما آن را از شیوههاى خاور شناسان آلمانى و گروه «گیوم بوده» برگزیدهایم و از شیوه محدّثان پیشین در ضبط روایات وآنچه که درباره این موضوع پیش از این منتشر شده، بهره گرفتهایم. علاوه بر مواردى که ذکر شد، از مشکلاتى که در اثناى تصحیح و انتشار چند کتن قدیمى پیش آمده بود، استفاده کردیم.
از اهل تحقیق دعوت مى کنیم این موضوع را مورد نقد و پیروى قرار دهند،باشد که به خواست خدا در این زمینه به نتیجهاى که باعث یکى شدن شیوه انتشارو تصحیح متون است نائل شویم.
کوششهاى گذشته براى وضع شیوه تصحیح و انتشار متون
فقدان دلیلى که شیوه انتشار متون را رهبرى کند و مورد قبول همگان باشد،بعضى مؤسسات علمى، یا انجمنها، یا دانشمندان را واداشت تا براى انتشار پارهاى از متون خطى شیوههایى پیشنهاد کنند. حق آن است که زحمات آنان را بستاییم وبرترى شان را یادآور شویم.
اول مؤسسه علمى که براى بررسى متون قدیم شیوهاى پیشنهاد کرد «مجمع علمى عربى دمشق» بود. این مؤسسه چون خواست تاریخ دمشق را منتشر کند -این کتاب مفصل ترین تاریخى است که درباره شهرى نوشته شده و شامل هشتادمجلّد است – از دانشمندان دعوت کرد براى بررسى و تصحیح مجلدات این تاریخ،قواعدى وضع کنند که مورد استفاده مصحّحان واقع شود ؛ و من یکى از اعضاى این گروه بودم. این گروه شیوه مختصرى پیشنهاد کرد که بازگو کننده شیوههاى بزرگ تصحیح و انتشار است.
در این شیوه آمده است: «چون هدف از بررسى کتاب تقدیم متن صحیح است، بنابراین بایستى به اختلاف روایات توجه شود و مطالب درست ثبت گردد.در تعلیق، اختصار رعایت شود تا متن کتاب با تعلیقات مفصّل سنگین نگردد. اَعلام إعراب گذارى شود، و لغات مشکل تفسیر گردد، و از ذکر راویان احادیث چشم پوشى شود، و در آشکار ساختن یک نقطه و دو نقطه و فاصله و علامتهاى استفهام وتعجب براى روشن شدن مطالب متن، بخل نشود. (۱)
از گروههاى علمى رسمى که براى تنظیم این شیوه علمى کوشیدهاند، ما تنهااز گروهى که بررسى کتاب شفاء ابن سینا را به عهده گرفتند یاد مى کنیم.
نوشتههاى آقاى دکتر ابراهیم مدکور درباره «شیوه تصحیح متون» نشان مى دهد که این گروه تا حد ممکن براى گردآورى افتادگیهاى نسخههاى خطى کتاب شفاء کوشیدهاند و شیوه التقاطى (النص المختار) را برگزیدهاند. یعنى از نسخههاى خطى «که گمان مى رفته بازگو کننده رأى مؤلف است و عباراتش نیکو ادا شده»انتخاب گردیده است، و به ذکر اختلاف روایات توجه شده، و آنچه صحت آن براى گروه مسلّم شده مانند: محکمى عبارت، و درستى معنى، و لغات و تعبیرات مخصوص ابن سینا، و آنچه که مورد تأیید دیگر مؤلفات او است، در متن قرار گرفته است. اعضاى این گروه فقط اختلاف روایات و شرح لغات ضرورى را در پاورقى نقل کردهاند. این کار براى آن بوده که «متن و روایاتش با دیگر اضافات سنگین نگردد». چون بایستى «متن با روح زمان و شیوه متداول هماهنگ باشد، علامات وشماره گذاریها را گسترش دادهاند» (۲)
شباهت شیوه گروه مجمع علمى دمشق و شیوه گروه محققان کتاب شفاءآشکار است.
اما از افرادى که درباره شیوه تصحیح و نشر متون چیزى نوشتهاند، دکترمحمد مندور و آقاى عبدالسلام هارون را میشناسیم.
اولى به اختصار از شیوههاى تصحیح متون کلاسیکى در دو مقاله که در مجله الثقافة منتشر شده بحث کرده است و کتاب قوانین الدواوین ابن مماتى ۳ را مورد نقدقرار داده است.
دومى کتابى به نام تحقیق النصوص و نشرها ۴ تألیف کرده است. این کتاب شامل سخنرانیهاى مؤلف است که براى دانشجویان دانشسراى ]قاهره [ ایراد شده است. این کتاب کم عمق، شامل اطلاعات گوناگون بسیار است. مثلاً از این که«تمدن عربى چگونه به ما رسیده» و از «ورق و ورّاقان» و از «انواع خط» بحث کرده است. با آنکه در سالهاى اخیر درباره این مطالب بحثهاى عمیقتر و کاملترى منتشرشده، مؤلف از آنها بهره نگرفته است۵. آنگاه از اساس «متون» و «مکملهاى تازه» ومطالبى غیر از اینها که در کار تصحیح و نشر مورد نیاز هر مبتدى مى باشد، سخن گفته است .
انتقادى که بر مؤلف آن وارد است آنکه ابداً به نوشتههاى اروپاییان در این زمینه توجهى نکرده تا کتابش بى نقص و شیوهاى که عرضه مى کند کامل باشد.مؤلف میان شیوه بررسى متون و علومى که به کار تحقیق کمک مى کند، مانند خطشناسى یا مأخذ شناسى و غیر آنها را با هم در آمیخته ؛ در حالى که مى دانیم مطالبى که این دو علم براى آشنایى به شیوه علمى تحقیق پیشنهاد مى کنند، بسیار مفصل است و اداى حق آنها در چند صفحه امکان پذیر نیست.
در اینجا ما از پیدایش تألیف یا علم خط شناسى و مأخذ شناسى یا شیوه ناسخان یا اصطلاحات حدیث بحث نمى کنیم گرچه تمام اینها به شیوه تحقیق کمک مى کنند – زیرا هر کس که به تصحیح و نشر متون مى پردازد، باید قبلاً از این مطالب باخبر باشد. بنابراین سخن خود را درباره شیوههاى علمى تحقیق که محققان را در کار بررسى متون و ترتیب آنها کمک مى کند، کوتاه مى کنیم.
گرد آورى و ترتیب نسخهها
الف – گردآورى
۱. چون بخواهیم یکى از متون قدیمى را بررسى کنیم، در درجه اول باید تاحد امکان براى شناختن نسخههاى متعددى که گاهى به صورت پراکنده درکتابخانههاى جهان یافت مى شود اقدام کنیم.
۲. این کار با رجوع به کتاب بروکلمان GAL و ضمائم آن امکان پذیر است. اگراین کتاب براى حل مشکل کافى نباشد، بهتر است به فهرست مخطوطات عربى کتابخانههایى که اطلاع از آنها براى بروکلمان ممکن نشده، یا به آنچه پس از تکمیل ضمائم کتاب بروکلمان فهرست شده، رجوع شود.
۳. پس از آنکه محل نسخهها را شناختیم بایستى براى شناختن نسخهها به کمک فهرستها اولین تحقیق را آغاز کنیم و نسخههاى مورد نیاز را برگزینیم و از آنهاعکس بگیریم تا تصویر متن صحیح را که از تصحیف و تحریف بعدیها مصون مانده است در اختیار داشته باشیم.
۴. از نسخههایى که در کتابخانههاى فهرست نشده یافت مى شود بایستى اول عکس گرفته شود و سپس مورد بررسى واقع گردد.
ب – ترتیب نسخهها
ترتیب نسخهها به شرح ذیل است:
۱. بهترین نسخهاى که براى تصحیح و نشر بایستى متن قرار گیرد، نسخهاى است که به وسیله خود مؤلف کتابت شده باشد.
۲. پس از دست یافتن به نسخه مؤلف باید تحقیق کنیم که مؤلف کتابش را دریک مرحله تألیف کرده یا در چند مرحله، تا مطمئن شویم نسخهاى که در اختیارماست، آخرین شکلى که مؤلف براى کتاب خود وضع کرده مى باشد.
۳. پس از نسخه مؤلف نوبت به نسخهاى میرسد که مؤلف آن را پس از کتابت دیگران خوانده است، یا آنکه برایش خوانده شده و مؤلف با خط خود اعتراف کرده که نسخه را خوانده یا برایش خواندهاند.
۴. آنگاه نوبت به نسخهاى مى رسد که از نسخه مؤلف نقل شده یا آنکه با آن مقایسه و مقابله گردیده است.
۵. نسخهاى که در زمان حیات نویسنده کتابت شده و داراى تعلیقات وحواشى دانشمندان باشد.
۶. نسخهاى که در روزگار مؤلف کتابت شده و فاقد این تعلیقات باشد.
۷. نسخههاى دیگرى که پس از درگذشت مؤلف کتابت شده. این نسخهها بردو دستهاند: قدیم و جدید، که قدیم بر جدید مقدم است، و آنچه دانشمندى استنساخ کرده باشد یا براى دانشمندى قرائت شده و مورد تأیید واقع شده باشدبرترى دارد.
گاهى چند حالت پیش مى آید، یکى آنکه به نسخه جدید صحیح و دقیق ترى برمى خوریم که بر نسخه قدیمى اى که در آن تصحیف و تحریف شده باشد برترى دارد، دیگر آنکه به نسخه بسیار متأخرى بر مى خوریم که مستقیماً از روى نسخه معاصر مؤلف یا غیر از این موارد خاص، به شکلى نیکو نسخه بردارى شده است. اگر به نسخه مؤلف دست نیافتیم باید هدف از تحقیق، رسیدن به نزدیکترین شکلى باشد که مؤلف آن را تألیف کرده است و از تصحیف و تحریف بر کنار است،زیرا بطور کلى هرچه تاریخ تحریر نسخه خطى از روزگار مؤلف دور شود تحریفات نسخه برداران در آن افزون مى گردد.
۸. اگر براى کتابى نسخههاى شناخته شده دیگرى وجود داشته باشد براى آنکه کتاب پس از انتشار به بررسى و اعراب گذارى مجدد نیازمند نگردد تصحیح ونشر آن به اعتماد یک نسخه جایز نیست.
ج – دسته بندى
بعضى کتابها با گذشت زمان مورد قبول همگان واقع شده و در نتیجه نسخههاى خطى آن افزون گردیده است. در این نسخههاى متعدد گاهى دیده مى شود که سه نسخه یا بیشتر و کمتر، در اشتباهات یا پاورقى یا کم وزیادى متن بسیار شباهت دارند که از اصل واحدى نقل گردیده است. در چنین مواردى نسخههاى متشابه را دسته بندى مى کنیم و براى هر دسته حرفى به علامت اختصارتعیین مى کنیم، مانند (دسته الف، دسته ب، دسته ج) و از هر دسته نسخهاى برمى گزینیم تا هنگام ثبت اختلاف نسخهها، مورد استشهاد واقع شود.
بررسى متن نسخه خطی
هدف از تحقیق و شیوه آن
هدف از تحقیق ارائه متن صحیح است، بدون شرح، به شکلى که مؤلف تدوین کرده است. بیشتر محققان متوجه این نکته نیستند، در نتیجه، پا ورقیها را ازشرح و زوائد پر مى کنند، از قبیل: شرح لغات، شرح اعلام و نقل مطالبى از کتب چاپى که در متن به آنها اشاره نشده و تعلیق بر سخن مؤلف. این شرحهاى مفصل وکسل کننده گاهى خواننده را از مطالعه متن باز مى دارد.
بررسى متون بایستى به شیوه ذیل انجام شود:
۱. تحقیق در صحت کتاب و نام آن و انتسابش به مؤلف.
۲. اگر نسخه را مؤلف با خط خود نوشته، بایستى رسم الخط آن به همان صورت حفظ شود.
۳. اگر مؤلف قسمتهایى را که از کتب دیگران نقل کرده، مأخذش را یادآورشده بایستى آن مطالب به همان شکل عرضه شود و به کم و زیادى یا درستى ونادرستى کار او به اختصار در پاورقى اشاره شود. مثلاً گفته شود: این متن در فلان کتاب با اختلاف لفظ یا زیادى یا غیر آن آمده است.
۴. گاهى مؤلف مآخذ خود را ذکر نمى کند، در این صورت اگر محقق مآخذ رامى شناسد، بهتر و اطمینان بخش تر خواهد بود که هر مطلبى را به مأخذش ارجاع دهد.
این دو مطلب (۳ و ۴) فقط براى اطمینان از درستى متن مورد استفاده واقع مى شود.
۵. گاهى قلم بر مؤلف پیشى مى گیرد، یا حافظه به او خیانت کند، در نتیجه لغت یا اسمى اشتباه ثبت مى گردد، محقق مى تواند این اشتباه را در پاورقى اصلاح کند، و متن را همان طور که هست حفظ نماید. زیرا متنى که مؤلف با خط خودنوشته گواه بر اندیشه و دانش و شخصیت علمى او است.
۶. اگر نسخهها مختلف باشند، یک نسخه را به عنوان اساس کار برمى گزینندتا متن اصلى حفظ شود.
۷. در پاورقى به اختلاف نسخهها یعنى اختلاف روایتها اشاره مى شود.
۸. در صورت وجود اختلاف روایت، پس از تحقیقى که مصحح براى درستى هر روایت انجام مى دهد، آنچه از لحاظ درستى برترى دارد در متن مى آید و عبارت تصحیف و تحریف شده یا مطلب اشتباهى دیگر، در پاورقى ذکر مى گردد.
۹. اگر در یکى از نسخهها مطلبى دیده شود که در نسخه اصل نیامده، بایستى آن مطلب به نسخه اصل افزوده گردد و در پاورقى به آن اشاره شود. البته این کاروقتى صحیح است که براى محقق مسلّم شود زیادى مربوط به اصل کتاب است و ازطرف ناسخ نیست، در غیر این صورت زیادى را مى توان در پاورقى نقل کرد یا به آن اشاره نمود.
۱۰. اگر حرفى یا کلمهاى از متن افتاده باشد، محقق مجاز است افتادگى را به متن اضافه کند. مشروط بر آنکه کلمه اضافى را در پرانتز بگذارد (رک: رمزها). قدماافزودن آنچه از سند یا متن حدیث افتاده باشد و تجدید نوشتههاى محو شده کتب حدیث را مجاز دانستهاند. (۶)
۱۱. اگر در نسخهاى پارگى یا سوراخى ایجاد شود و مقدارى از متن از بین برود و قسمت از بین رفته در نسخهاى دیگر – خطى یا چاپى – موجود باشد و آن متن از مصدر اول نقل شده باشد، مى توان افتادگى را از روى آنها تکمیل کرد و درپاورقى این مطلب را یادآور شد و افزودگى را در پرانتز قرار داد (رک: رمزها). اما اگرمحقق افتادگى یا قسمت نانوشته را در مأخذ دیگر نیافت، بایستى متن را به همان صورت باقى گذارد و در پاورقى به مقدار افتادگى یا نانوشته اشاره کند.
۱۲. بعضى از مصححان در صورت وجود نسخههاى متعدد، از گزینش یک نسخه مورد اعتماد خوددارى مى کنند، یعنى در آن واحد به چند نسخه تکیه مى کنند. گرچه این شیوه براى مصحح گاهى آزادى نامحدود ایجاد مى کند، ولى نمى توان مطمئن بود که با این آزادى از لغزش مصون بماند، مگر آنکه مصحح درشناخت مؤلف کتاب و سبک و زبان او و شناخت خود کتاب توانایى کافى داشته باشد. با این همه بهتر است به یک نسخه اعتماد کرد و آن را بادیگر نسخهها مقابله نمود و ضبطهاى نیکو و درست را برگزید.
۱۳. محققان قدیم اگر از کتابى دو نسخه مى یافتند، یکى را با دیگرى مقابله مى کردند و موارد اختلاف را در حاشیه یکى از آنها نقل مى کردند ومى نوشتند: «فى نسخة کذا». در این گونه موارد آنچه در حاشیه نقل شده معتبراست. مصحح مى تواند میان حاشیه یا متن یکى را برگزیند و در پاورقى به آن اشاره کند.
۱۴. گاهى دانشمندى کتابى را مطالعه و بعضى عباراتش را اصلاح مى کند، این عبارات اصلاح شده به ارزش نسخه مى افزاید. اگر مصحح با آن تصحیح موافق باشد مى تواند عبارت اصلاح شده را در متن قرار دهد و در پاورقى به اصل آن اشاره کند. به طور کلى در پاورقى بایستى به تمام تعلیقات و حواشى نسخهاشاره شود.
رسم الخط
اگر نسخه به خط مؤلف باشد، حق آن است که مصحح، متن را به همان صورتى که مؤلف تدوین کرده نقل کند.
ولى چون خط عربى با گذشت زمان تغییر کرده، بهتر است متن را با رسم الخطى که امروز متداول است منتشر کنیم. قدما این کار را مجاز دانستهاند۷. گاهى به کتب قدیمى بر مى خوریم که کلماتش بدون نقطه است، و امروز انتشار آن بدون نقطه ممکن نیست و گاهى به متونى برمى خوریم که إعراب و شکل در آنها رعایت نشده، یعنى فاقد همزه و ضمه و فتحه یا کسره و تشدید و جزم است و اگر آن را به شکل اولیه باقى گذاریم، اشتباه پیش مى آورد. در این صورت بهتر است دستورات ذیل رعایت شود:
۱. همزه ابتدا را – بخصوص اگر معنى را عوض کند – بایستى همیشه بگذارند، مانند أعلام و إعلام (به کسر همزه دومى).
۲. براى رفع اشتباه میان «الف مقصوره» و «ی» – در مواردى که ممکن است در قرائت آنها اشتباه شود – بایستى در زیر «ی» دو نقطه بگذارند. مانند أبى وأبی.
متأسفانه در مصر حروف چاپى «ی» فاقد این دو نقطه هستند.
۳. تشدید را همیشه باید گذاشت.
۴. کتاب اسمهاى عَلَم همچنان که امروز متداول است، ضرورى مى باشد، مانند: سلیمان به جاى «سلیمن» و حارث به جاى «حرث» و خالد به جاى«خلد» و معاویه به جاى «معویة» و مروان به جاى «مرون» و مالک به جاى «ملک».
در اینجا تذکر این نکته بى مناسبت نیست که مجمع علمى عربى هنگام انتشار تاریخ دمشق نظر دارد، اسمهایى که در قرآن آمده با رسم الخط قدیمى باقى بماند مانند: اسحق، ابراهیم، اسمعیل.
به عقیده من، الف بعضى از کلمات که در گذشته حذف شده بهتر است گذارده شود، مانند: لاکن بجاى «لکن» و هاؤلاء بجاى «هؤلاء» و هاذا بجاى «هذا»الخ. باید دانست که امروز در کشور مغرب (مراکش) این الف را در کتابت تمام این کلمات مى گذارند.
۵. جدا نوشتن اعداد مانند: سبع مئة بجاى سبعمئة یا سبعمایة، و ثلاث مئة بجاى ثلثمئة یا ثلاثمایة.
لازم به یادآورى نیست که محقق در مقدمه کتاب هنگام معرفى نسخه بایستى رسم الخط اصلى کتاب و نمونههایى از آن و شیوهاى را که مصحح براى تبدیل آنها برگزیده است یادآور شود.
علامتهاى اختصارى
گاهى در متون به کلمهها و جملههایى برمى خوریم که بسیار تکرارشدهاند مانند: صلوات بر پیامبر، و رحمه الله پس از ذکر درگذشتگان، و رضى الله عنه در مورد ذکر نام صحابه، و کلمات حدثنا و أخبرنا و أنبأنا در کتب حدیث. قدمابراى تعدادى از این گونه کلمات، علایم اختصارى وضع کردهاند و اسامى بعضى ازکتابها را مختصر کرده و بایک یا دو حرف به آنها اشاره نمودهاند.
برخى از این علامتهاى اختصارى چنین است:
رحمه الله رحه
تعالى تع
رضى الله عنه رضه
إلى آخره الخ
إنتهى اه
حدثنا ثنا
أخبرنا انا
أنبأنا انبا
گاهى علامتهاى اختصارى کلمات حدثنا، أخبرنا، انبأنا را نه تنها در مورداسناد حدیث به راویان بکار مى برند، بلکه در خود متن نیز ذکر مى کنند. (۸) در کتب حدیث براى اسامى ششگانه حدیث صحاح ستّه و غیر آنها علامات اختصارى مى گذارند مانند: بخارى (خ)، مسلم (م)، ترمذى (ت)، ابى داود (د)، نسائى (ن)، وقزوینى (ق). (۹)
بعضى از خاور شناسان در مورد کلماتى که زیاد تکرار مى شود، پیروى ازاین شیوه را مجاز مى دانند، در مورد نام مآخذى که در پاورقى تکرار مى شود نیزپیروى از این شیوه امکانپذیر است (رک: مصادر).
شکل (اِعراب)
براى اعراب گذارى متن باید به شیوه ذیل عمل شود:
۱. اگر تمام یا قسمتى از متن معرب باشد، باید تمام متن اعراب گذارى شود.
۲. اعراب گذارى آیات قرآنى و احادیث واجب است.
۳. براى اشعار و امثالى که خواندن آنها دشوار است، اعراب مى گذارند.
۴. کلماتى که معنى آنها بدون اعراب تولید اشتباه مى کنند مانند: فعل ماضى معلوم و مجهول (ضَرَبَ به فتح ضاد، و ضُرب به ضم ضاد) باید اعراب گذارى شوند.
۵. اسمهاى عَلَم عجمى که معرّب یا مرکب شدهاند باید با رجوع به کتب رجال و تذکرهها معرّب شوند.
۶. اگر متن از اساس معرب بوده یا بعداً به وسیله دیگران معرب شده،باید در مقدمه ذکر گردد.
عنوانها
عنوان بابها و فصلها را با حروفى بزرگتر از حروف متن ثبت مى کنند.
تقسیم متن و شماره گذارى آن:
۱. تقسیم و ترتیب و فصل بندى مؤلف، در چاپ باید رعایت شود.
۲. در متنهایى که از اساس براى آنها تقسیمى نشده، اگر لازم باشد مى توان آنها را به صورتى فصل بندى کرد که به متن خللى وارد نشود و براى هر فصلى عنوانى تعیین نمود و در پرانتز () نوشت.
۳. اگر متن تقسیم بندى شده باشد، ابواب آن را شماره گذارى مى کنیم.
۴. اگر متن مورد تصحیح، ترجمه باشد، نام مترجم را با حروفى کوچکتراز متن، بالاى حاشیه در کنار صفحه یا در وسط صفحه مى گذارند، و شماره رجوع مى دهند.
۵. در کتب حدیث، احادیث را شماره گذارى مى کنند.
۶. دیوانهاى شعر را به شکلى که فصل بندى شده باقى مى گذارند، یاقوافى را به ترتیب حروف الفبا مرتب مى کنند و قصاید و قطعات را شماره گذارى مى کنند.
۷. بهتر است متون منظوم و منثور را سطر بندى کنند، یعنى سطرها را پنج به پنج یا سه به سه شماره گذارى نمایند.
نقطه و فاصله و رمز
۱. نقطه را در پایان جملههایى که معنى آنها تمام شده مى گذارند.
۲. فاصله (ویرگول) را چنین (،) مى گذارند، و این فاصله را نباید همراه نقطه بنویسند، (یعنى بدین شکل ؛).
۳. علامت استفهام و تعجب (؟ -!) را در موارد مناسب مى گذارند.
۴. پس از مشتقات کلمه قول دو نقطه مى گذارند، مانند قال محمد:
۵. در متونى که سجع به کار رفته، سجعها را با ویرگول از یکدیگر جدامى کنند.
۶. اگر در متن افتادگى پدید آمده باشد، به جاى افتادگى نقطه مى گذارند،یعنى به جاى هر کلمه افتاده سه نقطه مى گذارند (…).
پرانتز و خط و رمز
﴿() ﴾آیات قرآن را در داخل این گونه پرانتزها ثبت مى کنند.
«» فاصله مزدوج (گیومه) اگر نام کتابى در متن آمده باشد باید آنرا داخل گیومه بنویسند.
– – دو خط کوتاه (دو تیره) علامتى است که در دو طرف جملههاى معترضه مى گذارند.
ا ا دو خط عمودى، جملات نسخه دوم را که در اصل متن نیامده در میان مى گیرند.
> <پرانتز شکسته، آنچه مصحح از پیش خود اضافه مى کند مانند حروف و کلمهاى که مناسب با سیاق جمله است باید در این علامت ثبت شود.
[]دو قوس مربع، مطالبى که از نسخه دوم به نسخه اصلى اضافه شده یا به آن استشهاد گردیده و عنوانهاى تازهاى که به اصل متن افزوده شده، بایستى در این علامت قرار گیرند.
() پرانتز عادى، این پرانتز داخل متن مى آید و روى برگ مخطوط را درمیان مى گیرد. مثلا مى نویسند (۲۵ آ).
() همچنین این پرانتز داخل متن پشت برگ مخطوط را در میان مى گیردمانند (۱۵ ب). یعنى صفحات فرد مخطوط را با علامت «آ» مشخص مى کنند وصفحات زوج را با علامت «ب» و سپس شماره صفحه را کنار این حروف مى گذارند.
(کذا) این پرانتز با کلمه «کذا»، مترادف است و در مواردى که قرائت متن براى محقق دشوار باشد، پس از عبارت مشکوک این علامت را مى گذارند. هرنسخه از نسخههاى خطى باید با حرفى که از نام مؤلف آن کتاب گرفته مى شود یااسم کتابخانهاى که نسخه در آن یافت شده، یا نام شهرى که کتابخانه در آن واقع است نامگذارى شود.
به مجموعه نسخههاى خطى متعدد با حروف ابجد اشاره مى کنند مانند:گروه «ب»، گروه «ج».
پاورقیها
مطالبى که تا اینجا گفته شد، به نماى خارجى متن منتشر شده مربوطمى شود، ولى کار علمى و انتقادى مصحح با ایجاد پاورقى علمى آشکار مى گردد.خاور شناسان تنظیم این گونه پاورقیها را هنرى خاص مى دانند که به دانش و مهارت نیازمند است.
محققان عرب براى ثبت پاورقیها راههاى گوناگون پیمودهاند، گروهى اختلاف نسخهها را در پاورقى نقل مى کنند و تعلیقات و ملحقات را جداگانه به آخرکتاب مى افزایند. این شیوه، مخصوص بسیارى از خاور شناسان فرانسوى است.
گروه دوم، اختلاف نسخهها و تعلیقات را باهم در پاورقى مى آورند و آنهارا باخطى از یکدیگر جدا مى کنند. این شیوه، مخصوص بعضى از خاور شناسان آلمان است.
گروه سوم این دو شیوه را باهم مخلوط مى کنند.
گروه چهارم در صفحات کتاب، جز متن اصلى چیزى نقل نمى کنند، یعنى اختلاف روایتها و تعلیقات را به آخر کتاب اضافه مى کنند. اما شیوه محققان ما، گروهى در شرح و تعلیق و تفسیر لغات زیاده روى مى کنند و برخى به طور کلى از این کار پرهیز دارند.
بنابراین، شیوهاى که باید از آن پیروى شود کدام است؟ اگر منظور از تصحیح و بررسى متون، ارائه کردن متن صحیح است -همچنان که خود مؤلف تدوین کرده – شیوه گروه اول براى رسیدن به این مقصودصحیحتر به نظر مى رسد ؛ زیرا اختلاف نسخهها عبارت صحیحى را که باید در متن قرار گیرد براى ما روشن مى کنند. بدین سبب پاورقیها در درجه اول باید به اختلاف نسخهها منحصر شود و در درجه دوم براى معرفى مآخذى که در متن از آنها یادشده و براى ارشاد محققان سودمند است، مى توان از پاورقى استفاده کرد.
براى شرح و معرفى مآخذى که در متن از آنها یاد شده باید نکات ذیل رعایت شود:
۱. مآخذ مطالب منقول در متن را در پاورقى معرفى مى کنند، مانند: قال ابن سعید… در پاورقى مى نویسند، «فى الطبقات ج فلان ص فلان».
۲. در مورد آیات قرآنى، باید به شماره آیه و شماره سوره اشاره شود.
۳. براى احادیث به مأخذ حدیث اشاره مى شود. مانند: «أخرج احمد فى مسنده» آنگاه مجلد مسند و شماره حدیث را ذکر مى کنند. البته به شرط آنکه احادیث شماره گذارى شده باشند.
۴. اشعار و شواهد. اگر ممکن باشد باید به مآخذ آنها را در دیوانها واختلاف روایتهاى موجود در کتب ادبیات اشاره شود، ولى اگر سراینده شعر معلوم نیست، محقق باید براى معرفى سراینده تا حد امکان بکوشد. از این بحث اسمهاى عَلَم و اماکن و لغات مشکلى که در متن آمده باقى مى ماند. اگر آنچه در متن نقل شده به تصحیح اسم علَمى یا نام مکانى یا ذکر لغتى نیاز دارد، باید این اصلاح در پاورقى ذکر گردد. اما اگر بخواهند شرح حال اسم علم را بنویسند یا جغرافیاى محل راتعیین کنند یا به شرح لغتى بپردازند، بهتر است آنها را به ملحقات آخر کتاب اضافه کنند، تا متن با پاورقیهاى بسیار، سنگین نگردد. اگر براى تنظیم ملحقات نیز کتاب سنگین مى گردد و دشوارى پیش مى آورد، مى توان در مورد اَعلام فقط به سال وفات و ذکر مأخذ بدون شرح اشاره کرد، ولى براى اماکن، ذکر محل و مآخذ بدون تفصیل کافى است. اما در مورد لغات – مخصوصاً لغاتى که در فرهنگها نیامده یا لغاتى که به تمدن گذشته مربوط مى شوند – بهتر است براى شرح و تفسیر آنها فهرستى به آخرکتاب افزوده گردد.
اجازات و سماعات
۱. چون اجازات (دست به دست شدن یا شنیدن از کسى یا خواندن حدیث بر کسى) براى تحقیق در احوال رجال حدیث و شناخت زمان آنان اهمیت دارد، باید هنگام انتشار کتب حدیث، اجازاتى که در نسخههاى خطى ثبت شده درمتن چاپى آورده شود.
۲. هر سطرى که در آن اجازه یا سماع است، جداگانه نقل مى کنند.
۳. این سطرها را شماره مى گذارند و شمارهها را در داخل پرانتز () قرارمى دهند.
۴. براى سماعات، علامت اختصارى مى گذارند و حروف این علامات،باید از حروف متن نازکتر باشد.
۵. سماعات را با حروفى ریزتز از حروف متن ثبت مى کنند. پس از نقل سماع باید نام شنونده و خواننده و نویسنده سماع و تعداد شنوندگان و مکان سماع و تاریخ سماع ذکر شود.
فهرستها
هدف از فهرست نویسى، آسان کردن بهره گیرى از مطالب کتاب منتشرشده است، به طورى که براى هر محقق دست یافتن به مطالب کتاب ممکن باشد.بدین سبب کتبى که خاور شناسان منتشر کردهاند، به واسطه فهرستهاى سودمندى که براى آنها تنظیم شده بسیار مورد استفاده واقع گردیده است.
فهرستها به واسطه اختلاف موضوع کتاب متفاوتند. براى تمام مطالب سودمند هر کتاب مى توان فهرستى جداگانه تنظیم کرد که براى دیگر کتابها بندرت تنظیم مى شود، ولى باید دانست که این گونه فهرستها را ابتکار نمى نامند.بعضى از محققان در تنظیم فهرست براى مطالب بى فایده افراط کردهاند.
گروهى براى لغاتى که در فرهنگها آمده فهرست وضع کردهاند ؛ این کارشگفتى است، زیرا فرهنگها خود فهرست تنظیم شدهاند.
فهرستهاى تقلیدى که امروز تنظیم مى شوند عبارتند از:
۱. فهرست اعلام: مردان، زنان، قبایل، خاندانها و…
۲. فهرست اماکن و کشورها.
۳. فهرست کتبى که در متن آمده، این فهرست براى شناسایى مآخذ مؤلف -که گاهى زیاد است – سودمند مى باشد.
آنگاه براى هر کتاب به تناسب موضوع فهرستى تنظیم مى کنند.
براى دیوان شعر یا کتاب ادبیات، فهرست قوافى اشعار وضع مى کنند. براى کتب حدیث فهرست احادیث تنظیم مى کنند و حروف اول آنها را به ترتیب الفبإ؛ظظمرتب مى سازند. براى کتب جغرافیایى فهرست اماکن تاریخى و نقشه بردارى ]حفارى [ تنظیم مى کنند. براى کتب تذکره از ذکر اعلام خوددارى مى کنند و فقطبراى نویسنده یا گوینده شرح حال فهرست تنظیم مى کنند. براى کتب تاریخ،فهرست مهمترین حوادثى که در کتاب آمده است وضع مى کنند و امثال اینها.
بنابراین تنظیم فهرست لغاتى که نشانه تمدن گذشته است و لغاتى که درفرهنگها نیامده و گاهى به حسب تصادف در هر کتاب پیش مى آید ضرورى است،زیرا امکان دارد در آینده از مجموع این فهرستها فرهنگ لغاتى تألیف گردد که درفرهنگهاى موجود یادى از آنها نشده است. چون فرهنگهاى موجود با تطوّر وگسترش لغت همگام نبودهاند.
فهرست بر دو نوع است:
۱. فهرستهاى ساده و معمولى که در آنها اسم علمى ذکر مى شود و به شماره صفحاتى که این علم در آنها آمده است اشاره مى شود.
۲. فهرستهاى مفصل که اسم علم را در آنها نقل مى کنند و سپس به واسطه هر اشاره کوچکى که در هر صفحه کتاب به آن علم شده از او یاد مى کنند. به این گونه فهرستها باید فهرست موضوعى – که اخیراً بعضى از محققان به تنظیم آنهاپرداختهاند – افزوده گردد. تنظیم فهرست موضوعى به کوشش بسیار نیازمند است،ولى سود فراوان هم دربر دارد.
به هر حال آنان که به کار تنظیم فهرست مى پردازند باید به شیوه تحقیق آشناباشند.
شیوه نگارش مقدمه
پس از آنکه مصحح از چاپ متن فارغ شد باید به نوشتن مقدمه بپردازد. این کار براى آن است که گاهى مصحح ناچار مى شود در مقدمه به صفحات کتاب اشاره کند و این کار امکانپذیر نیست، مگر آنکه چاپ تمام متن به پایان رسیده باشد.
مقدمه باید شامل سه مطلب باشد:
۱. معرفى موضوع کتاب و مطالبى که قبلا درباره کتاب تألیف شده.
۲. معرفى خود کتاب و مقام آن در میان کتبى که در همین موضوع تألیف شده، و معرفى مطالب تازهاى که به خوانندگان این کتاب عرضه مى شود، و ارزش تألیف و مقام مؤلف و شرح حال او با ذکر مأخذ.
۳. معرفى نسخهاى که براى تصحیح برگزیده شده و متن قرار گرفته است.براى معرفى نسخه خطى بایستى دستورهاى زیر رعایت شود:
الف. معرفى آنچه بر صفحه اول کتاب ثبت شده، مانند: نام کتاب، نام مؤلف، وتحقیقى درباره درستى نام کتاب و انتساب آن به مؤلف.
ب. ذکر تاریخ نسخهها و نام کاتب نسخه. از کسانى که نام این اثر را در تألیفات خود آوردهاند در صورت امکان یاد شود.
ج. اگر کتاب از نام مؤلف بى نصیب باشد، مصحح باید براى معرفى مؤلف کوشش کند. یعنى از موضوع و سبک کتاب، و اعلام متن و سخن مؤلفانى که در آثارخود از دیدار و ملاقات این مؤلف گمنام یاد کردهاند براى شناخت او باید استفاده شود.
اگر کتاب داراى تاریخ تحریر نباشد، عمر مخطوط را از روى خط و کاغذتعیین مى کنند.
د. تعیین تعداد صفحات مخطوط و اندازه گیرى طول و عرض آنها و تعدادسطرها در هر صفحه و طول هر سطر و تعیین پاورقىها و ابعاد آنها ضرورى است.
هـ. تعیین نوع خط و این که آیا مخطوط با یک خط نوشته شده یا با دو خطمتفاوت…
و. معرفى رسم الخطى که کاتب از آن پیروى کرده و ذکر نمونههایى از لغاتى که مصحح رسم الخط آنها را در چاپ تغییر داده است.
ز. معرفى نوع مرکب و اختلاف رنگ آن. گاهى متن را با مرکب سیاه مى نویسند و سرفصلها را با جوهر قرمز، و گاهى فاصلهها را با جوهر قرمز و آبى مى نویسند. به تمام این موارد باید اشاره شود.
ح. معرفى کاغذ و نوع آن.
ط. افزودگیها.
ی. تعلیقات در پاورقى.
ک. اجازات (مناوله، اجازه قرائت، اجازه سماع) در مقدمه به تمام اینهااشاره مى شود، و اصل آنها به آخر کتاب افزوده مى گردد.
ل. تملیکات، (معرفى کسانى که مالکیت آنان بر صفحات کتاب نوشته شده).
م. ارائه عکس صفحات اول و آخر یا هر صفحه جالب دیگر از متن کتاب.در ذیل عکسها باید به محل صفحه در متن اشاره شود.
اگر نمونهاى از خط مؤلف یافت شود بهتر است تصویر آن به کتاب چاپى افزوده گردد.
ن. اگر نسخههاى مورد اعتماد متعدد باشد، باید همه را معرفى کنند.
س. پس از معرفى نسخه مخطوط جدول علایم اختصارى و رمزها را قرارمى دهند مانند: رمز نسخهها و رمز پرانتزها و…
فهرست مآخذ
براى بررسى و تصحیح هر متن، محقق به مآخذ زیادى رجوع مى کند که درمقدمه یا پاورقى از آنها یاد مى کند. براى این مآخذ باید در آخر کتاب فهرستى تنظیم شود و نام کتاب و مؤلف و تاریخ چاپ و مصحح آنها باید در این فهرست ذکر گردد.در مورد کتب چاپى پس از نام مؤلف، نام مصحح کتاب را ذکر مى کنند. مانند: معجم البلدان، تألیف یاقوت حموى، تصحیح و ستنفلد، چاپ لایپزیک ۱۸۷۰. اگر براى ذکر مآخذى که در پاورقى نقل خواهد شد به شیوه اختصارى عمل مى کنند بایدعلامت اختصارى را با اسم کامل آن در جدولى ذکر کنند. مانند: وفیات = وفیات الأعیان، تألیف ابن خلکان قاهره سال فلان.
این بود شیوههاى عمومى که در تصحیح متون باید از آنها پیروى شود. درتنظیم این مجموعه شیوه صحیحى برگزیدیم که از تقلید کورکورانه از خاور شناسان برکنار است، و از پریشانى و بى هدفیى که در کار بعضى از مصححان عرب دیده مى شود خالى است.
[روش تصحیح نسخههاى خطى، چاپ دوم، تهران: انتشارات آبان، ۱۳۵۵]
۱. رک: مقدمه جلد اول تاریخ دمشق.
۲. ر ک: کتاب شفاء (المنطق)، مدخل. مقدمه دکتر مدکور ص ۳۸ – ۴۲ (قاهره ۱۹۵۳).
۳. ر ک: مجلة الثقافة شماره ۲۷۷ و ۲۸۰ سال ۱۹۴۴.
۴. عبدالسلام هارون، تحقیق النصوص و نشرها (قاهره ۱۹۵۴).
۵. رک: مقاله دکتر یوسف العش ذیل عنوان «التدوین و المعاجم» مجله مجمع علمى دمشق، جلد ۱۶ سال ۱۹۴۱ ص ۴۲۲ و نوشته دکتر محمد حمیدالله ایضاًدرباره «التدوین» هنگام تصحیح «صحیفة همام بن منبه» مأخذ سابق ج ۲۸ ص ۹۶،و مقاله حبیب زیارت درباره «الوراقة و الوراقین» مجله مشرق ج ۴۱ ص ۳۰۵، ومقاله کورکیس عواد درباره «الکاغذ و الورق» مجله مجمع علمى دمشق ج ۲۳ ص ۴۰۹ و مجله سومر.
۶. آقاى هارون، متن مهمى از ابن کثیر را در این زمینه در کتاب خود نقل کرده است. رک: تحقیق النصوص (قاهره ۱۹۵۴).
۷. رک: الصلاح الصفدى در مقدمه الوافى بالوفیات، ج اول (تحقیق ه. ریتر)استانبول ۱۹۳۴.
۸. رک: نسخه حسینى ذیل «على البحر» (نسخه عارف حکمة در مدینه).
۹. رک: ابن عساکر، معجم الشیوخ النبل (نسخهها در دمشق و خالدیة در بیت المقدس) در مقدمه مى گوید:«براى هریک از این گروه حرفى قرار دادم تا به نویسنده کم فرصت کمک کنم، زیرا جزء، نماینده کل است.»
گردآوری و تنظیم: پارسی گو
منابع: ۱. ویکی پدیا ۲. بنیاد محقق طباطبایی
اکنون که اهمیت نسخ خطی را می دانید کتابخانه ملی ایران وطیفه دارد این نسخه ها را از داخل و خارج کشور خریداری. دسته بندی. مقابله. تصحیخ . نشر و در اختیار ملت ایران قرار دهد