مجله اینترنتی پارسی گو: کم نداشته ایم بازیگرانی که سودای خوانندگی در سر داشته اند. از مهران مدیری گرفته تا شهاب حسینی! اما اینبار ماجرا برعکس شده است و با خیل خواننده هایی که می خواهند بازیگر شوند سر و کار داریم! با ما همراه باشید:
شما چند نفر کاش کلا قید بازیگری را بزنید
برترینها درباره خواننده هایی که می خواهند بازیگر شوند نوشت: هجوم خوانندهها به سریالهای نمایش خانگی کیفیت بازیگری را به شکل جدی افت داده و حالا با یادآوری حتی همین یک دهه قبل شاید بهتر متوجه بشویم که آش تا چه اندازه شور شده، اینجا نگاهی به اسمهایی انداختهایم که قبای بازیگری به تنشان گشاد است.
دامون قنبرزاده درباره خواننده هایی که می خواهند بازیگر شوند نوشت: چه بود و چه شد! سالها پیش پردههای سینمای ما را خسرو شکیباییها و جمشید هاشمپورها فتح کرده بودند اما حالا امیر مقارهها و فرزاد فرزینها در سریالها جولان میدهند. قبلترها فقط صدای خوانندهها در تیتراژ میآمد اما حالا خودشان وارد شدهاند، جولان میدهند، تکلیف روشن میکنند و پول به جیب میزنند. البته که بازیگری و کارگردانی و خوانندگی، جراحی قلب نیستند که کسی نتواند سمتشان برود. اصولاً این چیزها ذوق و سلیقهایست. هر کسی میتواند دمی به خمرهی هنر بزند. اصلاً جذابیت هنر این است که هر کسی میتواند دستی در آن ببرد.
اما واقعاً از کجا به کجا رسیدیم؟ از آن شمایل پختهی خسرو شکیبایی رسیدهایم به رضا یزدانی؟! از آن هیبت و وجنات جمشید هاشمپور رسیدهایم به امیر مقاره؟! چه چیزهایی را با هم تاخت زدهایم؟ پیکر هنر ما دربوداغان است. هر کسی از راه رسیده، زخمی بر آن زده و سعی کرده کلاهی برای خودش بدوزد. هر کسی تکهای از آن را کنده و با خودش برده و حالا فقط پوستی بر استخوانها باقی مانده است. با این شمایل زار و خسته دیگر نمیشود حضور بیدروپیکر خوانندهها را تحمل کرد، قوز بالا قوز است.
حضور چهار خواننده در سه سریال در حال پخش
در سه سریال در حال پخش، چهار خواننده ایفای نقش کردهاند. بررسی این موضوع چیز پیچیدهای نیست. طبعاً پای درآمد و دستهای پشت پرده و مافیابازی و دلالی و غیره در میان است. روشن است. بدبختانه با همین روشناییست که در نهایت به تاریکی عمیقی میرسیم. در واقع تنها آن خوانندهها مقصر نیستند، سیستم پیچیدهای آن پشتها وجود دارد؛ سیستمی باورنکردنی که بدون توجه به خیل علاقهمندان و درسخواندههایی که مشتاق بازی حتی در یک پلان هستند، با روی کار آوردن بهاصطلاح آدممعروفها، پولهای عظیم جابهجا میکند. به این ترتیب مقارهها و فرزینها و بانیها بازیگر، سپس ذائقهها عوض و در نهایت تصاویر مخدوش میشوند. به این شکل نه زیباییشناسی باقی میماند، نه ذوق و سلیقه و نه آدم حرفهای. از کجا به کجا رسیدیم؟ از مهدی فتحیها و بهروز وثوقیها به زانیار و سیروان خسرویها. دقت کردهاید؟ انگار حتی اسمها هم دیگر آن وزن گذشته را ندارند.»
رامین مارلی دربارهی بازی امیر مقاره در سریال جزیره نوشت: نقش مقاره وام دار فضایی است که او با طرفدارانش دارد؛ پسری همه چیز تمام و جذاب که مخاطب باید او را این گونه بپذیرد. اگرچه همواره مطرح شده که محمدرضا گلزار در بازی این گونه نقش ها زیاده روی داشته و حتی این روند ماهیت بازیگری او را زیر سوال برده است اما با اختلاف همچنان گزینه شش دانگی برای اجرای این نقش هاست؛ بازی مقاره حتی نمیتواند به مرز بازی گلزار نزدیک شود. سکانس گفتوگوی شخصیت ارشد با بازی مقاره را با خاهرش ماهک بیاد آورید. نگاهها ، اکتهاو دیالوگ گویی روان نیستند و نمیتوانند ما را به دنیای شخصیت نزدیک کنند. در اکثر سکانس ها بیش از اندازه تصنعی است و بیشتر به یک دلبری خارج از پلات داستان شباهت دارد، مشابه این سکانس ها به نوعی در «آتش بس» با بازی گلزار با کیفیت بهتری وجود دارد.
رسول خردمندی درباره ی بازی برادران خسروی در سریال «حرفهای» نوشت: لحاظ بازیگری اما «حرفهای»، بهتر از بخش داستانی عمل میکند. سیروان خسروی که ظاهرا شخصیت اصلی ماجراست به خوبی حال و شخصیتِ یک کارچاقکن را به بیننده منتقل میکند. بخشی از این انتقال حس به کارگردانی برمیگردد؛ چراکه یکی از مولفههایی که روی پرستیژِ یک کارچاقکن تاثیر مثبت دارد، سکوتِ بازیگر، نوع نگاه و تن سردی صدایش باید باشد. کارگردان سریال حرفهای که مصطفی تقیزاده نام دارد، به درستی از سیروان بازی میگیرد اما نکته عجیب اینجاست که بازی خوبی را از زانیار خسروی شاهد نیستیم. شاید یک دلیل مهم به شخصیتپردازی ضعیفِ شخصیتِ داخل سریالش ربط داشته باشد. سایر شخصیتها نیز دست کمی از کاراکترِ زانیار در سریال ندارند و روابط میان شخصیتها نیز در ابتداییترین شکل ممکن قرار دارد.
پارسیگو: ممکن است بعضی از این خواننده هایی که سودای بازیگری در سر دارند، موفق شوند! کم نداشتیم بازیگران موفقی که اتفاقا از دیگر حوزه ها وارد بازیگری شده اند. مانند پژمان جمشیدی. یا بازیگرانی که وارد دیگر حوزه ها شده و موفق عمل کرده اند، مانند خوانندگی مهران مدیری. اما از آن طرف هم موارد زیادی وجود دارد که نشان می دهد برای وارد شدن در یک عرصه هنری، تنها عزم و اراده کافی نیست! هم استعداد می خواهد و هم مهارت! به عنوان مثال شعر «بزی است قعر گلویم» را به یاد بیاورید! خانم بازیگر، یعنی اندیشه فولادوند قصد می کند شاعر شود تا به منتهای روشنفکری برسد، و اینگونه می سراید که: «به شست ماشه بجنبان فقط بنال بلی/ بلی بلی بَ بَ بَ بَ بلی بلی اما/ بزی است قعر گلویم!» بهاره رهنما هم تلاش می کند تا شعر بگوید؛ اما با انتقادات فراوانی مواجه می شود. بله؛ هر عرصه و شاخه ای از هنر، قداست خود را دارد و کاش روزی برسد که حرمت هنر حفظ شود! بازیگرانی که بعضا با پول چند کار ضبط کرده اند، و باز با پول توانسته اند آنرا به شکل ویژه ای پخش کنند و به انواع طرق جلب توجه نمایند، یا در برنامه های تبلیغی صدا و سیما و دورهمی و… بخوانند؛ حالا این تصور را پیدا کرده اند که می توانند از همان طریق، یعنی پول خرج کردن؛ سوپراستار سینما شوند! جایی که اسامی بزرگی چون خسرو شکیبایی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، اکبر عبدی و… می درخشد!
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.