مجله اینترنتی پارسی گو: این مطلب گزیده ای از کتاب استاد مطهري با نام «ده گفتار» است. در این مطلب دیدگاه استاد مطهري پیرامون تقوا در کتاب ده گفتار ذکر شده است. با ما همراه باشید:
دو نوع تقوا از دیدگاه استاد مطهري
استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب ده گفتار مي فرمايند: دو نوع تقوا مي توانيم داشته باشيم: تقوايي كه ضعف است و تقوايي كه قوت است.
نوع اول اين است كه انسان براي اينكه خود را از آلودگي هاي معاصي حفظ كند از موجِبات آنها فرار كند و خود را هميشه از محيط گناه دور دارد. شبيه كسي كه براي رعايت سلامتي خود سعي مي كند از محيط ميكرب و از موجبات انتقال بيماري دور نگهدارد مثلاً سعي مي كند به محيط مالاريا خيز! نزديك نشود و با كساني كه به بيماري هاي واگيردار مبتلا هستند معاشرت نكند. (مثل كرونا در اين روزها)
نوع دوم اينكه در روح خود حالتي به وجود مي آورد كه به او مصونيت روحي و اخلاقي مي دهد كه اگر فرضاً در محيطي قرار بگيرد كه وسايل و موجبات گناه و معصيت فراهم باشد آن حالت و ملكه روحي او را حفظ مي كند و مانع مي شود كه آلودگي پيدا كند. مانند كسي كه با استفاده از وسايلي در بدن خود مصونيت طبي ايجاد مي كند كه ديگران نتوانند ميكرب فلان مرض را به بدن او وارد كنند. (مثل زدن ماسك طبي براي كرونا نگرفتن)
(به نظر مي رسد اگر استاد شهيد اين روزها در كنار ما بودند به جاي قرنطينه، ماسك را توصيه مي كردند! البته اين يك شوخي و مزاح است كه با هدف جذب مخاطب و عنوان مطلبي آموزنده و جلب توجه شما عنوان شده است كه البته يك مثال آموزنده و ملموس براي مطلب اصلي است. اميدوارم اين مزاح بي ادبي به محضر استاد محسوب نشود و لبخندي بر لب شما نشانده باشد.)
استاد در ادامه مي فرمايند: گاهي در ادبيات منظوم يا منثور ما تعليماتي ديده مي شود كه كم و بيش تقوا را به صورت اول كه ضعف و عجز است نشان مي دهد.
سعدي در گلستان مي گويد:
بديدم عابدي در كوهساري قناعت كرده از دنيا به غاري
چرا گفتم به شهر اندر نيايي كه باري بند از دل برگشايي
بگفت آنجا پري رويان نغزند چو گل بسيار شد پيلان بلغزند
اين يك نوع تقوا و حفظ و صيانت نفس است كه در عين حال ضعف و سستي است. اينكه انسان از محيط لغزنده دوري كند و نلغزد هنري نيست، هنر در اين است كه در محيط لغزنده خود را از لغزش حفظ و نگهداري كند.
يا اينكه باباطاهر مي گويد:
زدست ديده و دل هردو فرياد هرآنچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش زفولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
حقیقت تقوا از دیدگاه شهید مطهري چیست؟
شكي نيست كه چشم به هرجا برود دل هم به دنبال چشم مي رود و دستِ نظر، رشته كش دل است، اما آيا راه چاره اين است كه چشم را از بين ببريم؟ يا اينكه راه بهتري هست و آن اينكه در دل قوتي و نيرويي به وجود بياوريم كه چشم نتواند دل را به دنبال خود بكشاند…
در كتب اخلاقي گاهي از دسته اي از قدما ياد مي كنند كه براي اينكه زياد حرف نزنند و سخن لغو و بيهوده يا حرام به زبان نياورند سنگ ريزه در دهان خود مي گذاشتند كه نتوانند حرف بزنند؛ يعني اجبار عملي براي خود درست مي كردند. معمولاً ديده مي شود كه از اين طرز عمل به عنوان نمونه كامل تقوي نام برده مي شود، در صورتي كه اجبار عملي به وجود آوردن براي پرهيز از گناه و ترك كردن گناه بر اثر آن اجبار عملي كمال محسوب نمي شود. اگر توفيق پيدا كنيم و از اين راه مرتكب گناه نشويم البته از گناه پرهيز كرده ايم اما نفس ما همان اژدهاست كه بوده است فقط از غم بي آلتي افسرده است. آنوقتي ترك گناه كمال محسوب مي شود كه انسان بدون اجبار عملي و با داشتن اسباب و آلات كار از گناه و معصيت پرهيز كند. البته ترك گناه به وسيله اجبار عملي از جنبه مقدميت مي تواند كمال محسوب شود زيرا ملكه تقوا بعد از يك سلسله ممارست و تمرين هاي منفي است كه صورت مي گيرد. اما حقيقت تقوا غير از اين كارهاست، حقيقت تقوا همان روحيه قوي و مقدس عالي است كه خود حافظ و نگهدارنده انسان است، بايد مجاهدت كرد تا آن معنا و حقيقت پيدا شود.
گزيده اي از كتاب «ده گفتار» استاد شهيد مرتضي مطهري
به کوشش: فاطمه طحانی.
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.