مجله اینترنتی پارسی گو: نورعلی تابنده ملقب به مجذوب علیشاه متولد ۱۳۰۶ و متوفی ۱۳۹۸ است. وی قطب سلسله دراویش گنابادی بود که به علت بیماری و کهولت سن درگذشت. نور علی تابنده از آبان ماه ۹۸ در بیمارستان مهر تهران بستری بود و ابتدای دی ماه ۱۳۹۸ جان به جان آفرین تسلیم کرد. در این مطلب نگاهی داریم به زندگی نور علی تابنده و متن و حواشی زندگی وی را با ارائه فیلم و عکس بررسی خواهیم کرد. با ما همراه باشید:
نورعلی تابنده کیست؟
نورعلی تابنده ملقب به مجذوب علیشاه متولد ۲۱ مهرماه در سال ۱۳۰۶ در گناباد است. وی قطب سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی بود. نور علی تابنده سوابق دور و درازی هم در سیاست دارد و به طور مستقیم و غیر مستقیم در سیاست دخالت داشته است. نورعلی تابنده پس از انقلاب اسلامی نیز در کابینه دولت موقت، برای مدت کوتاهی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیر سازمان حج و زیارت و معاون وزارت دادگستری بود.
تولد نورعلی تابنده و تحصیلات اولیه وی
به نوشته ویکی پدیا نورعلی تابنده در ۲۱ مهر ماه ۱۳۰۶ در شهر بیدخت در بخش مرکزی شهرستان گناباد استان خراسان رضوی زاده شد. جدش ملا سلطانمحمد گنابادی (سلطان علیشاه) (۱۲۵۱–۱۳۲۷ قمری) قطب وقت سلسله نعمتاللهی سلطان علیشاهی گنابادی بود و به سبب گسترش بسیار زیاد سلسله نعمت الهی در آن زمان (در زمان قطبیت ملا سلطان محمد) این سلسله بعد از او به نام «نعمتاللهی سلطان علیشاهی گنابادی» مشهور شد.
تعلیم و تربیت اولیه او تحت سرپرستی پدرش «محمد حسن بیچاره بیدختی» ملقب به صالح علیشاه بود. او در موطن خویش، گناباد، مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفت و همچنین هیئت قدیم و نجوم را نزد پدر آموخت. سپس برای ادامه تحصیلات به تهران آمد و در سال ۱۳۲۴ شمسی از دبیرستان علمیه تهران با رتبه اول دانشنامه دیپلم ادبی دریافت کرد و سال بعد از همان دبیرستان دیپلم طبیعی نیز گرفت. آنگاه در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیلات دانشگاهی را ادامه داده و در سال ۱۳۲۷ در رشته حقوق قضایی به دریافت درجه لیسانس موفق شد و همزمان مطالعه و تحقیق را در معارف اسلامی خصوصاً فقه و اصول نزد استادان فن بالاخص برادر بزرگ خود سلطانحسین تابنده ملقب به «رضا علیشاه ثانی» آموخت و در کلاسهای درس محمود شهابی و سید محمد مشکوة و محمد سنگلجی شرکت کرد.
ادامه تحصیل نورعلی تابنده در اروپا
او ابتدا در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد؛ و پس از مدت کوتاهی در سال ۱۳۲۹ به وزارت دادگستری منتقل شد و مدتها عهدهدار شغل ریاست اداره سرپرستی دادسرای تهران و به دنبال آن مستشاری دادگاه استان تهران بود. در اوایل خدمت دادگستری که در دادگستری مشهد مشغول به کار بود، برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه رفت و در آنجا در سال ۱۳۳۶ شمسی درجه دکتری حقوق را از دانشگاه پاریس اخذ کرد. او همچنین در رشته زبان فرانسه نیز مشغول به تحصیل بود و دیپلم آن را نیز دریافت کرد.
تابنده در ایام اقامت در فرانسه با اسلامشناس مشهور هانری کربن که علاقه به عرفان و معارف شیعه داشت، در تماس بود و در کلاسهای درس وی حاضر میشد. کربن که با بزرگان سلسله نعمتاللهی گنابادی آشنایی داشت و اظهار علاقه میکرد، به او توصیه و اصرار کرد که دربارهٔ این سلسله مطلبی بنویسد و به این ترتیب رسالهای به زبان فرانسه با موضوع «شرح مکتب و طریقه ملا سلطان محمد گنابادی و یک قرن مکتب او» در انستیتوی تحقیقات عالیه زیر نظر کربن را دردست گرفت و به ثبت رسانید و یادداشتهای تحقیق را فراهم آورد که البته به انجام نرسید.
بازگشت نورعلی تابنده به ایران
پس از بازگشت به ایران در مشاغل مختلف قضایی در وزارت دادگستری و تدریس در دانشکدههای حقوق مشغول شد. بار دیگر در شهریور ۱۳۴۷ با بورس دولت فرانسه جهت مطالعات حقوقی قضایی عازم پاریس شد و در مؤسسه بینالمللی مدیریت I.I.A.P. مشغول به تحصیل و تحقیق گردید و موفق به اخذ دیپلم مدیریت قضایی از آن مؤسسه شد. پس از بازنشستگی در سال ۱۳۵۵ گاه به شغل وکالت دادگستری نیز اشتغال داشت و در دوران انقلاب ۱۳۵۷، وکالت تعدادی از روحانیون و دانشجویان مورد تعقیب را رایگان پذیرفت. پس از انقلاب هم مدت کوتاهی در دولت مهدی بازرگان به سمت معاونت وزارت ارشاد و معاون وزیر دادگستری منصوب شد و به عضویت هیئت امناء و مدیریت سازمان حج و زیارت درآمد. او دوباره در مهر ۱۳۵۹ خورشیدی، به درخواست خودش بازنشسته شد.
نورعلی تابنده و قدم گذاشتن در راه عرفان
وی در کنار تحصیل علوم دینی و دانشگاهی و تحقیق و تألیف، در سال ۱۳۳۱ شمسی توسط پدرش وارد عرصه عرفان شد. پس از درگذشت قطب وقت سلسله، علی تابنده ملقب به محبوبعلیشاه در ۲۷ دی ماه ۱۳۷۵ با وصیتی که در تاریخ ۲۸ مهر ماه ۱۳۷۱ (۲۲ ربیعالثانی ۱۴۱۳) توسط وی نوشته شده بود به مقام جانشینی او با لقب طریقتی «مجذوب علیشاه» رسید.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نورعلی تابنده
نورعلی تابنده وکالت چهرههای سیاسی مغضوب پیش و پس از انقلاب را به عهده داشتهاست. از جمله در دوران پهلوی وکالت آیت الله پسندیده، برادر خمینی و آیت الله طاهری که بعدها امام جمعه اصفهان شد را بر عهده داشت و همچنین در حاکمیت جدید وکالت افرادی چون عباس امیر انتظام در کارنامه وکالتش دیده میشود. او همچنین عضو کمیته «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» بوده و مقالههای انتقادی مینوشتهاست، اما از این فعالیتهای او در سالهای اخیر کمتر یاد میشود.
آقای تابنده سالها با نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی نزدیک بود و از جمله امضاءکنندگان نامه مشهور ۹۰ امضایی به اکبر هاشمی رفسنجانی بود که به دلیل امضای همین نامه بازداشت شد و ۸ ماه در زندان بود. همسر او در همین دوره درگذشت. نورعلی تابنده مطالبی نیز در نشریه «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» مینوشت که از جمله آنها مطلبی در رد نظریه ولایت فقیه بود. این مقاله که از جمله موضوعاتی بود که در بازجوییهایش مطرح شده بود.
گروهی از ناظران فعالیتهای سیاسی آقای تابنده را دلیلی بر آن دانستهاند که جایگاه «قطب دراویش گنابادی» با تأخیر به او منتقل شود. آقای تابنده پس از کسب عنوان «قطب دراویش گنابادی» نیز در برخی از موضوعات سیاسی فعال بود و در مراسم بزرگداشت چهرههای ملی-مذهبی شرکت میکرد. او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ از مهدی کروبی حمایت کرد.
آثار دکتر نورعلی تابنده
- مبتنی بودن جرم و مجازات بر قانون و مسئله لوایح قانونی در ایران. (رساله دکتری به راهنمایی استفانی ریاست
- مؤسسه جرمشناسی دانشکده حقوق پاریس، ۱۳۳۶.
- بررسی جامعهشناسی یک انقلاب (سال پنجم انقلاب الجزایر)، تألیف فرانتس فانون، ترجمه از زبان فرانسه، دفتر نشر
- فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۱.
- مجموعه مقالات فقهی و اجتماعی. تهران: حقیقت، ۱۳۷۸. شابک ۹۶۴-۷۰۴۰-۰۱-۶
- مجموعه مقالات حقوقی و اجتماعی، انتشارات حقیقت، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۱.
- سفر حج و عید قربان. تهران: حقیقت، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۷۰۴۰-۱۶-۴
- آشنایی با عرفان و تصوف. تهران: حقیقت، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۷۰۴۰-۱۸-۰
- بحران دموکراسی. تألیف روژه لاکومب، ترجمه نورعلی تابنده.[۱۷] تهران: نشر باغ نو، ۱۳۸۲.
- شریعت، طریقت و عقل. تهران: حقیقت، ۱۳۸۲. شابک ۹۶۴-۷۰۴۰-۴۴-x
- خانواده. تهران: حقیقت، ۱۳۸۳.[۱۸]
- خانواده (۲): ازدواج. تهران: حقیقت، ۱۳۸۴. شابک ۹۶۴-۷۰۴۰-۷۵-x
- مجموعه رسائل گفتارهای عرفانی شمارههای چهارم و پنجم.
- رساله حقوق تطبیقی؛ حواشی و تعلیقات محمداسماعیل صلاحی. مشهد: سلسلهالرضا (ع)، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۲۶-۶-۵
فیلم های نورعلی تابنده از قرآن خواندن تا بهترین اهل زمین بودن
در این بخش فیلم های مختلفی از نورعلی تابنده را بررسی می کنیم. این بخش شامل قرائت قرآن توسط نورعلی تابنده، تطبیق دادن آیه قرآن (اولی الامر) بر نورعلی تابنده، و ادعای بهترین اهل زمین بودن است. همچنین ادعای محجوبی درباره اطاعت از تابنده و عیدی خواستن کل عالم از نورعلی را هم مشاهده می فرمایید:
فیلم قرآن خواندن نور علی تابنده قطب دراویش (پر از غلط و اشکال)
فیلم: تطبیق دادن آیه قرآن بر نور علی تابنده (او اولی الامر است!)
فیلم: نور علی تابنده می گوید من بهترین اهل زمین هستم
این بخش از سخنان نور علی تابنده به عنوان قطب دراویش گنابادی کمی طنز به نظر می رسد! اما طنز نیست و در جمع مشتاقانش انجام شده و اتفاقا حاضران هم به تحسین و تشویق سخنان وی می پردازند. ببینید:
فیلم: محجوبی می گوید اطاعت مطلق نور علی تابنده واجب است
فیلم: درخواست عیدی کل عالم از نور علی تابنده (عالم منتظرند!)
فیلم مراسم پابوسی نورعلی تابنده به عنوان سرکرده دراویش گنابادی!
زوایای دیگری از زندگی و جوانی نورعلی تابنده
در این بخش به بررسی زوایای دیگری از فعالیت های نور علی تابنده پرداخته می شود و از مبارزات و اعتقادات وی تا دخالت مستقیم در سیاست و احراز پست و مقام های حکومتی بررسی خواهد شد. با ما همراه باشید:
ترد شدن نورعلی از خانواده
نور علی تابنده قبل از انقلاب اسلامی به واسطه پیوستن به جمع مبارزین با نظام شاهنشاهی از جانب خانواده ترد می شود. به نوشته شما نیوز همکاری نور علی تابنده با مبارزین رژیم شاه مسیرش را از مسیر خانواده و جریان تصوف که پیوند وسیع و تنگاتنگی با دربار محمد رضا شاه را جدا می کند و به همین جهت به شدت مترود خانواده می شود. خانواده تابنده و رژیم پهلوی او را منزوی می کنند.
سرکوب نورعلی تابنده از طرف رژیم پهلوی
در نوع پالمان تاریستی علیه رژیم شاه در اوایل دهه ۴۰ بعد از دستگیری امام خمینی(ره)، آیت الله پسندیده برادر بزرگتر امام، دستگیر می شود. آقای نور علی تابنده با توجه به تخصص حقوقی که داشت وکیل مدافع آیت الله پسندیده می شود و با دفاع از آیت الله پسندیده با عث سرکوب شدت او از طرف رژیم می شود به طوریکه پروانه وکالتش لغو می شود و از خدمات سیاسی اجتماعی محروم و در تهران آواره می شود.
یکی از پیروان خود این فرقه می گوید: او دچار عسر و حرج مالی بوده در حالیکه خانواده تابنده مطومل و وضع بسیار مرفحی داشتند ولی ایشان را در یک بایکد گذاشته بودند. رژیم شاه هم که از خدمات دولتی و اجتماعی محروم کرده بود پرونده وکالتش را لغو کرده در تنگاهای شدید مالی قرار گرفته بود. دل من به حال ایشان سوخت یک فولکس قورباغه ای داشتم این فولکس را به ایشان دادم تا از آن استفاده کند.
ماجرای لقب زید امام حسن(ع) آقای تابنده
اولین راهپیمای و سخنرانی علیه نظام شاهنشاهی را دربیدخت انجام می دهد و موجب خشم خانقاه یان شد و صوفیان بیدخت علیه نور علی و به نفع نظام طاغوت راهپیمای کرده و شعار جاوید شاه را سردادند. از آن پس لقب زید امام حسن (ع) را به وی دادند!
تفکر لیبرالیسم تابنده و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی
این روند سپری می شود تا پایان دهه ۴۰ و ۵۰ همچنان نور علی مترود خانواده است و مورد بی مهری خانواده تابنده قرار می گیرد بعد از پیروزی انقلاب هم این روند استمرار دارد ولی بنا نوع گرایشاتی که به جریان لیبرالیسم دارد با نظام جمهوری اسلامی سر ستیز پیدا می کند و در تعارض هایی قرار می گیرد.
یکی از این تعارض ها به دلیل عضویت در جمعیت نهضت آزادی بود. اقلیت نهضت آزادی که تحت گرایش های لیبرالیسمی این نهضت قرار می گیرد و با نظام جمهوری اسلامی در تعارض قرار می گیرد. این تعارض تا اوایل دهه ۷۰ ادامه پیدا می می کند و منجر به دستگیری او می شود.او به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی به دلیل انتشار بیانیه ای علیه نظام و تشویش اذهان عمومی مدت کوتاهی هم در زندان به سر می برد. بخشی از بیانیه ای که خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته شده بود که به دلیل اتهامات بی اساس و تشویش اذهان عمومی او و دوستانش را دستگیر کردند.
مخالفت خانواده تابنده با نورعلی بعد از انقلاب
بعد از آزادی هم چنان نه آشتی با خانواده تابنده دارد نه گرایشی به تصوف دارد.تا آنجا همکاری او با جریان نهضت آزادی پیش می رود که پس از فوت رضا علیشاه در دهه ۷۰، قطبیت به برادرش منتقل نمی شود بلکه به علی تابنده پسر او می رسد. اما به دلیل دور نشدن قدرت سلسله صوفیه گنابادیه از خانواده تابنده، پس از علی تابنده، قطبیت به عموی او، نورعلی تابنده واگذار می شود.
صدور فرمان مجاز نماز، شیخی و جانشینی در چهل روز
کسی که حداقل تا آن مقطع یک ربع قرن با خانواده تصوف ارتباط نداشته با آن ها سر ستیز داشته و آن ها را اصلاًبه رسمیت نمی شناخته است در اواسط دهه ۷۰ به رهبری قطب انتخاب می شود!! نورعلی تابنده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۷۱ اجازه اقامه نماز جماعت از طرف محبوبعلیشاه دریافت کرد و ۱۵ مهر ۱۳۷۱ به اخذ فرمان ارشاد با لقب مجذوبعلی گردید و در تاریخ سه شنبه مطابق با ۲۸ مهر ۱۳۷۱ شمسی، برای اولین بار در دوران صوفیه گنابادیه پس از چهل روز، جانشینی او با لقب مجذوبعلیشاه صادر شد و در ۲۷ دی ۱۳۷۵ پس از فوت محبوبعلیشاه رسماً سرپرستی فقراء گنابادی را عهده دار شد.
حمایت نورعلی تابنده از مهدی کروبی در انتخابات ۸۸
نورعلی تابنده بر خلاف اصل عدم دخالت درویشان در سیاست، قبل از برگزاری انتخابات سال ۱۳۸۸ در سخنرانی حمایت خود را از مهدی کروبی یک از سران فتنه را اعلام کرد و گفت: حمایت از کروبی وظیفه تمامی فقراست.
تعیین سوم اسفند به عنوان روز درویش
نورعلی تابنده به دلیل دلیل تحصن دراویش گنابادی در سوم اسفند سال ۱۳۸۷ مقابل مجلس شورای اسلامی در میدان بهارستان تهران، روز سوم اسفند را که همزمان با کودتای شاه و روز اول سلطنت پهلوی است به عنوان روز درویش نامگذاری نمود.
پشتپرده ریاست نورعلی تابنده بر فرقه گنابادی
به موازات حمله خشونتبار جماعت معروف به دراویش گنابادی در سال ۹۶ بسیاری از ناظران از در پیجویی از ماهیت رهبر این گروه و نحوه گزینش وی به ریاست این فرقه و نیز پارهای از عقاید بحثانگیز او برآمدهاند. در روزهای اخیر و به موازات حمله خشونتبار جماعت معروف به دراویش گنابادی، بسیاری از ناظران از در پیجویی از ماهیت رهبر این گروه و نحوه گزینش وی به ریاست این فرقه و نیز پارهای از عقاید بحثانگیز او برآمدهاند. مقالی که پیش روی شماست، سعی کرده به مدد پارهای مستندات، به این پرسش پاسخ گوید. امید آنکه مقبول افتد.
نورعلی تابنده گنابادی معروف به مجذوبعلیشاه قطب کنونی دراویش گنابادی، پس از درگذشت علی تابنده گنابادی معروف به محبوبعلیشاه، به ریاست این فرقه دست یافت. درباره نحوه نیل او به این جایگاه و نیز پارهای از عقاید وی، تأملاتی وجود دارد که این قلم در ادامه بدان پرداخته است.
«اما» و «اگر»های یک انتخاب
به نوشته روزنامه جوان ماجرای انتخاب نورعلی تابنده گنابادی از همان آغاز، با تردیدهایی همراه بود که اصالت اجازه او از اقطاب سلف را زیر سؤال میبرد. پارهای از این تردیدها به این قرار است:
۱- عدهای از مقربان، از جمله سه تن از رؤسای فرقه مانند همسر سلطان حسین تابنده- که عروس و مادر به اصطلاح قطب هم بوده است- و وابستگان به دو تن از رؤسای متأخر نظیر اسداللهخان نور فرزند نورالحکما- که از جمله نزدیکان و معتمدان صالحعلیشاه به شمار میرفت و برادر همسر سلطان حسین تابنده و دایی علی تابنده نیز بودند- عقیده داشتند اجازه نورعلی تابنده با تهدید از محبوبعلیشاه گرفته شده است و به همین دلیل فاقد اعتبار است.
۲- عدهای از نزدیکان و سرشناسان فرقه، مانند خانواده نورالحکما و معتمدان سلطان حسین تابنده، مانند آقایان مرتضوی، قانعی، عسکری و نظیر اینان، چون برخوردهای معترضانه نورعلی تابنده را با برادرش سلطان حسین تابنده دیده بودند یا ماجرای اعتراض او را در اولین اقامه نماز جماعتش در منزل مرحوم رحمتعلیشاه حائری شنیده بودند، به قطبیت رسیدن نورعلی را بیاعتبار میدانستند زیرا کسی که با لااقل دو قطب پدر و برادر بر سر اذن برادرش سلطان حسین تابنده مخالفت کرده باشد، صلاحیت ریاست فرقه را ندارد.
۳- عدم تجدید بیعت بعضی از قدمای فرقه و زیر بار ریاست نورعلی تابنده نرفتن، دلایل زیادی مانند آشنایی کامل با زندگی قبل از به ریاست رسیدن او را دارد که با احراز پست ریاست فرقه سازگار نیست.
۴- عدهای معتقد بودند محبوبعلیشاه به بعضی از دوستان خصوصی، بسیار نزدیک و محرم اسرار خود گفته است: اجازهای دیگر نوشته است و اگر تاکنون پنهان نگه داشته شده، به لحاظ امتیازاتی میباشد که به آن فرد دادهاند. این اجازه تاکنون منتشر نشده و طبعاً مورد انکار نورعلی تابنده نیز قرار گرفته است
۵- عدهای هم به استناد سندی که نزد همسر سلطان حسین تابنده، مادر علی تابنده موجود بوده و خوشبختانه رونوشتهایی از آن به خط سلطان حسین در دست دیگران میباشد، معتقدند رئیس کنونی، مراعات آداب و رسوم فرقه را نمیکرده و نسبت به سلطان حسین تابنده در مجالس فقری که حضور مییافته، ادب را مراعات نمیکرده تا جایی که حتی سلطان حسین با ورود او، مجلس را ترک میکرده است!
۶- سابقه عضویت او در احزاب سیاسی بدنام و مهمتر نزدیکی او به بعضی سیاسیون بدنام، عدم آشنایی او با آداب و رسوم فرقهداری، با روش رؤسای فرقه گنابادی سازگار نیست، به همین دلیل عدهای بر این باورند که اجازه او به صورت عادی و مرسوم داده نشده و پشت صحنههایی دارد.
۷- آشنایی عدهای با گرایشات حزبی نامبرده و اینکه نمیتوانسته از هویت روشن و پایدار برخوردار باشد، نشاندهنده عدم صلاحیت او قلمداد شده است، چه اینکه خاندان او، به طور کامل از جمله دعاگویان دربار پهلوی و مجری منویات نظام حکومت دیکتاتوری او در ایران و حتی منطقه بودهاند تا حدی که رجال بدنام آن دوره از جمله وابستگان به استعمار انگلیس و بعدها امریکا، در زمره به اصطلاح مشرفین به فرقه بودهاند یا برگزاری جشنهای حکومتی مانند جشن تاجگذاری در بیدخت و… را دلیل میآوردند که با به اصطلاح مخالفتهای نورعلی تابنده با نظام شاهنشاهی همخوانی ندارد. خصوصاً اینکه در همان دوره، رئیس کنونی با خاندان خود- که در خدمت پهلوی بودند- رفت و آمد داشته است تا حدی که عدهای حتی بعد از تجدید، چون متوجه میشوند فرقه در خدمت حزبی بدنام قرار گرفته، به تجدید حضور و بیعت بیاعتنا شده و مجلسها را ترک میکنند. درباره چگونگی برگزیده شدن نورعلی تابنده به ریاست فرقه، موضوعات دیگری نیز وجود دارد که میتواند روزگاری به صورت مجموعهای تنظیم و منتشر شود.
مرام اعتقادی رئیس فرقه
نورعلی تابنده گنابادی خود را شیعه میداند و این رئیس صوفیه نیز مانند رؤسای ماقبل خود، همواره سعی در اظهار تشیع داشته و کوشیده به هر نوع ممکن شیعه بودن خود را ثابت کند. به رغم اینکه بر حسب مبانی شیعی، ما مأمور به ظاهر بوده و ناگزیر تشیع او را میپذیریم، اما نمیتوانیم نسبت به پارهای ابهامات در منش اعتقادی او بیتفاوت باشیم. این رئیس فرقه گنابادی که از یک سو مدعی تشیع است و از سوی دیگر شخصیت او به فرقهاش بستگی دارد، کوشیده با ادعایی بدون ارائه دلیل ثابت کند «تصوف ذات تشیع و معنای آن است!» تا فرقهای را هم که در رأس آن قرار دارد، شیعه معرفی کند ولی تردیدی نیست که باید این دعاوی را با عقایدی که دارند و به آن اصرار میورزند، مطابقت نمود تا «سیهروی شود هر که در او غش باشد». ما برای روشن شدن واقعیت، ذیلاً چند نمونه از اظهارات اعتقادی او را شاهد مثال میآوریم و قضاوت را به عهده خواننده میگذاریم.
۱- نورعلی تابنده در ارتباط با حسن بصری – که از مخالفان معروف امیرالمؤمنین (ع) بوده است و به لحاظ همین انحراف عقیدهای ولایت بدون امامت را طرح کرده و در عصر امویان عقاید او دستمایه مخالفت آنان در برخورد ولایت با امامت بوده است- نه فقط حسن ظن داشته، بلکه او را تبرئه کرده، مینویسد: «بصری، یعنی اهل بصره، لذا کاملاً طبیعی است که هر حسنی که در بصره بوده، اسمش حسن بصری باشد. بنابراین خیلی محتمل است اگر هم کسی بوده که آن جسارت را در برابر علی داشته، یک حسن بصری دیگری بوده باشد. اما ما آن حسن بصری را تجلیل میکنیم که به نوکری آستان علی افتخار میکرد». ما این ادعای بیمعنی را نمیپذیریم، چه اینکه میدانیم حسن بصری هم عصر امام علی امیرالمؤمنین(ع)، یک تن بیشتر نیست و آن هم به استناد مستندات موجود و بدون خدشه تاریخ، جز حسن بصری وابسته به تصوف نیست؛ خصوصاً اینکه نورعلی تنابنده، حسن بصری دیگری را پیدا نکرده تا او را ارائه دهد.
۲- مطلب دیگری که بسیار حساس و مهم میباشد، این ادعا است: او صوفیه را مأمور اخذ بیعت در زمان غیبت از جانب حضرت امام قائم- ارواحنافداه- میداند که اگر چنین مهمی ریشه دینی داشت، بدون هیچ تردیدی، مفاخر شیعه به آن اشاره میکردند و مسلماً باید پذیرفت هیچ مقامی قادر به پنهان نگه داشتن آن نبود.
۳- مسئله مهم دیگری که نورعلی تابنده مطرح میکند، مسئله استمرار نیابتی همراه با انکار ولایت خاصه و عامه است! او مدعی میشود: «امر اخذ بیعت در این زمان [غیبت صغری] از طرف امام، بر عهده شیخ جنید بغدادی بود». سپس اضافه میکند: «جنید بغدادی از طرف حضرت امام قائم، امام دوازدهم، مأمور اخذ بیعت معنوی بود و در زمان غیبت اجازه داشت جانشین هم تعیین کند و جانشین طریقتی هم تعیین کرد که شیخ ابوعلی رودباری شد». نشان مغایرت این ادعا با مبانی تشیع، همین است که مدعی میشود «جانشین طریقتی» تعیین کرد. اگر چنین مهمی از ارکان مهدویت بود، به طریقت اختصاص پیدا نمیکرد. به علاوه ادعای «جانشینان جنید، در واقع نماینده غیرمستقیم امام میباشند که اخذ بیعت میکنند» ادعایی است که اگر از جمله ضروریات دوران غیبت کبری محسوب میشد، همه به آن اشاره میکردند؛ امری که به لحاظ بطلان آن، با انکار شدید پیشوایان روحانی شیعه مواجه بوده است.
۴- موضوع دیگر ادعای «تصوف فقط همان مسئله وصایت و ولایت است، نه سایر مطالب زائد» که تصوف را در مقابل تشیع قرار میدهد. این ادعا در حقیقت، ادعای تشیع نورعلی تابنده را زیر سؤال میبرد زیرا تأییدکننده همان مسئله جنجالبرانگیزی است که تصوف را وسیلهای برای تعمیم دادن ولایت و وصایت معصوم(ع) میدانستهاند. با این فشرده، نشان داده شد که رؤسای صوفیه با اینگونه عقاید و افکار، غیرشیعه هستند و داعیههای ایشان در این باره پوچ است.
۵- موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد، مسئله سلسله اجازه ارشاد رؤسای صوفیه میباشد که نورعلی تابنده مدعی میشود: «یکی از مصادیق آیه انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» است. این اولین بار است که توسط یک رئیس صوفی ناآشنا با مبانی تشیع، چنین ادعایی مطرح شده و تردیدی نیست اگر قادر به اقامه دلیل و برهان بود، برای اثبات ادعای خود مطرح میکرد.
نورعلی تابنده: با تشرف به من شرف پیدا میکنید!
بینیاز از توضیح است که نه فقط رؤسای فرقه گنابادی بلکه تمامی فرقهداران صوفیه- که اساس مسلک خود را بر بیعت گذاشتهاند- برای مشروعیت دادن دینی به فرقهداری خویش، بیعتِ مرسوم در امامت را از جمله شرایط درویش شدن دانسته و سعی کردهاند با ارائه توجیهاتی، این بدعت را یک امر مذهبی وانمود کنند. نورعلی تابنده نیز که مدعی ریاست فرقه گنابادی شده است، در تاریخ ۸/۱/۱۳۹۲ در جلسهای که با بانوان دراویش داشت، در سخنرانیخود مطلبی را بیان کرد که بدون شک به تنهایی ناقوس رسوایی «گنابادیه» را به صدا درآورد و بار دیگر نقاب از چهره آنها برداشت. وی در آن محفل طی سخنانی اعجابآور اعلام کرد: «با تشرف به من شرف پیدا میکنید و زمانی که با من بیعت کردید، گناهانتان به گردن من است و در بیعت با شخصی که بیعت میگیرد و از طرف خدا مشخص شده [در اینجا منظور این است که من از شما بیعت میگیرم از طرف خدا مشخص شدهام] و اگر برای تشرف شوهرتان یا پدرتان هم راضی نبود که شما مشرف شوید، نیاز به اجازه ندارید. چون تشرف شخصی است و به دیگری ربط ندارد؛ حتی پسر بدون اجازه پدر میتواند مشرف شود، چون زمانی که پدر فرزند به دنیا آورد، مگر از او اجازه گرفت!»
با توجه به این ادعا که حکایت از جاهطلبی و خودبزرگبینی نورعلی تابنده میکند، باید به سه موضوع توجه داشت:
الف- در صورتی این نوع دعاوی فرقهای مشروعیت دینی دارد که همراه با اثبات حقانیت آن فرقه بوده باشد و در ارتباط تصوف نیز زمانی دعاوی رؤسای صوفیه قابل اعتنا است که اسلامیت تصوف ثابت شده باشد و میدانیم فقهای عظیمالشأن امامیه تصوف را باطل دانستهاند.
ب- در مورد بیعت فرقهای که اتباع جذب شده طی مراسمی به نام بیعت به عضویت فرقه درمیآیند، بزرگان تشیع که حکم ایشان در زمان غیبت امام غائب نافذ و لازمالاجرا میباشد، آن را بدعت در دین مبین دانستهاند.
ج- درباره لازم بودن اذن همسر و پدر در چنین مواردی باید مجتهد جامعالشرایط تشخیص بدهد و با حکم او باشد نه شخصی که خود باید در امور شرعی تقلید کند. یادم از کلام استاد شهید آیتالله مطهری آمد؛ بزرگمردی که بخشی از صوفیه و البته به گونهای تحریفآمیز سعی داشته و دارند او را مؤید تصوف فرقهای معرفی کنند. ایشان میفرمایند: «آنجا که تصوف جنبه فرقهای پیدا میکند، بدعتها و انحرافات زیادی میتوان یافت که با کتاب الله و سنت معتبر وفق نمیدهد» و به فرموده شهید دکتر محمد مفتح در مباحث اسلامشناسی که در مسجد الجواد داشتند: «تصوف وقتی جنبه علمی خود را از دست داد و به صورت فرقه درآمد دروغ و بدعت لازمه آن شد. در این مجال بیمناسبت نیست تا به یکی از این بدعتها و انحرافها، اشارهای داشته باشیم. یکی از همان بدعتها و انحرافها، مسئله اخذ بیعت است که اصل و اساس فرقههای صوفیه به شمار میرود و در نفی آن سخن رفت اما مسئله مهم دیگر ادعایی است که رؤسای فرقه گنابادی در ارتباط با این ابداعات در دین مبین دارند.
دو مورد از آنها به قرار ذیل است:
الف- سلطانحسین تابنده قطب پیشین دراویش در جواب نامهای مینویسد: «حجت ادعای کسانی که مدعی مقام هدایت میباشند به این است که عمل آنها کاملاً بر وفق دستور شرع مطهر بوده و آنچه خلاف شرع باشد از آنان سر نزند و اجازه از شخص مجاز سابق نیز داشته باشد» که این ادعا با بدعت اخذ بیعت منافات دارد.
ب- اینکه رؤسای فرقه گنابادی تأکید دارند که ما به اتباع فرقه دستور تقلید از فقهای شیعه را میدهیم، از جمله دروغهایی است که استاد شهید دکتر محمد مفتح نیز در مباحث خویش بدان اشاره کردهاند چراکه آنان از فتوای مراجع عظام در اینکه: «عشریه مکفی از خمس نیست» تبعیت نمیکنند.
آیا با توجه به اخذ عشریه، این دروغ نیست که سلطانحسین تابنده ادعا کرده: «آنچه در سلسله فقرا دستور داده شد از بزرگان دین و ائمه هدی(ع) رسیده است و فقرا از خود چیزی اضافه نکردهاند»؟
فقهای شیعه، منبع اخذ و اعلام احکام الهی
خوشبختانه اینگونه ادعاها، از آن زمره نیست که مجموعه امت اسلامی داشته باشند یا عاملان دین مبین اسلام به آن اصرار کنند بلکه تنها از زبان سران فرقه گنابادی اظهار شده است. به یاد آوریم که سلطانحسین تابنده از جمله رؤسای فرقه گنابادی، در عریضههایی که به محضر حضرت امام خمینی (قده) و آیات عظام سیدمحمود شاهرودی، سیدشهابالدین مرعشینجفی و… نوشتهاند متذکر شدهاند: اتباع فرقه گنابادی از ایشان تقلید میکنند!
علاوه بر اتباع فرقه نیز گفتهاند: «در امور شریعتی باید از مراجع تقلید بشود» و تکرار کردهاند: «تقلید به آداب شرع را لازم میدانیم» و برای اینکه به اهمیت تقلید و تقید اشاره کرده باشند، گفتهاند: «تقلید به آداب شرع مطهر عمل به احکام دیانت مقدسه لازم بلکه کمال قلبی را بدون آن میسر نمیدانند» و ما برای اینکه کار اتباع فرقه گنابادی را آسان کنیم و یادآور شویم نورعلی تابنده در امری مداخله کرده که صلاحیت آن را نداشته است فتوای حضرت آیتالله العظمی خامنهای(دام ظله)- که البته ترجمانی از فتاوی تمامی فقهای معاصر است – را در زمینه اذن شوهر و پدر در بیعت و به عضویت فرقهای درآمدن را ذیلاً میآوریم.
معظمله در پاسخ به سؤال «شرکت کردن در مجالس و محافل صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها، چه صورت دارد؟» مرقوم داشتهاند: «حائز اهمیت نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآنکریم را قبول داشته و به امامت ائمه(ع) معتقدند، چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانهای را که لازم نیست بلکه مضر است، کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود حاضر باشند».
منبع: مجله اینترنتی پارسی گو
درج مطالب مجله اینترنتی پارسی گو با ذکر منبع (www.parsigoo.com) بلامانع است.